?this or that
This or that?
part²¹
ات به سمت بالا رفت و وسایلش رو جمع کرد
☆۲ ماه بعد☆
ات پیش یونگجک مونده بود و دیگه از یونا و تهیونگ خبری نبود اما عذاب وجدان ات رو ول نمیکرد ات توی یه رستوران نسبتا معروف مشغول به کار شده بود و یونگجو هم یه مدت بود که از
پارتنر محفیش صحبت میکرد
ات:یااا نمیخوای بهم معرفیش کنی؟
یونگجو:چرا باید معرفیش کنم؟
ات:خب چون من میخوام بشناسمش
یونگجو:بیا👍
ات:ای بیشور
همون موقع صدای زنگ خونه به صدا دراومد
ات:کیه؟
یونگجو:نمیدونم برو بازش کن
ات:هوففف باشه تنبل
ات رفت درو باز کرد و باکسی که دید بشدت شوکه شد
☆تهیونگ ویو☆
دیگه نمیتونستم دیگه نمیکشیدم من بدون ات نمیتونستم زندگی کنم انگار اسباببازیمو ازم گرفته بودن صد بار وسوسه شدم برم دنبالش و البته که رفتم ولی در نزدم و از دور دیدمش که امروز فهمیدم خانم خونه دوسپسرش میمونه که البته از این موضوع خیلی عصبی شدم برای همین تصمیم گرفتم برم دنبالش و ازش توضیح بخوام
اگرم بهم گفت که به تو ربطی نداره میگم من شوهرتم و نشون شده تو
ات:تو اینجا چی میخوای دیگه(پوکر)
ته:ببینم تو چطور تونستی؟هاااا
ات:منظورتو متوجه نمیشم ممن چطور تونستم؟ چیو؟
ته:منو فراموش کردی الان رفتی با یکی دیگه یه مزد دیگه بهتره بگم زندگی میکنی؟
ات:اولا به تو ربطی نداره دوما اون داداشمه
ته:تو اصلا می دونی من چی کشیدم بدون تو هاااا میدونی ات من افسرده شدم دیگه نمیتونستم به تو وابسته شدم ۲ ماه بود که ندیدمت.....
ات:استاپ
فکر میکردی من دلم برات تنگ نشده؟منم داشتم میمردم منم بزور سر پا وایسادم ولی خب تحمل کردم....
یونگجو:ات این کیه؟
ات:این تهیونگ دوستپسر سابقم
یونگجو:هی پسر خودتی؟تهیونگ کوشولو؟
ته:یونگجو؟تو داداش اتی؟
یونگجو:آره آره بیا تو برو ببینم
ته:نمیخوام مایه دردسر باشم ولم کنن
وای یونگجو بدون توجه به قرقر های ته اونو به داخل برد ات هم به رسمش رفت تا چایی دم کنه
☆ات ویو☆
اخههه الان وقتش بود که تهیونگ و یونگجو آشنا در بیان؟
تازه الان که ما با هم دعوا داریم اونا گرفتن به خوش بش اصلا آقای کیم میمردی به منم بگی تهیونگ دوست صمیمیته؟
(دژاوو فیک قبلی:آقای جئون میمردی به من بگی رئیس جمهور داره میاد؟)
یونگجو:چقدر قر میزنی ات
نمیدونستم تهیونگ پارتنر بوده خب ولی الان جفتتون باید برای تعریف کنین چرا از هم جدا شدین
سلام بچه ها
ببخشید امروز رو خواب موندم و بجای ۵:۲۰ ۵:۴۰بیدار شدم برای همین دیر شد
part²¹
ات به سمت بالا رفت و وسایلش رو جمع کرد
☆۲ ماه بعد☆
ات پیش یونگجک مونده بود و دیگه از یونا و تهیونگ خبری نبود اما عذاب وجدان ات رو ول نمیکرد ات توی یه رستوران نسبتا معروف مشغول به کار شده بود و یونگجو هم یه مدت بود که از
پارتنر محفیش صحبت میکرد
ات:یااا نمیخوای بهم معرفیش کنی؟
یونگجو:چرا باید معرفیش کنم؟
ات:خب چون من میخوام بشناسمش
یونگجو:بیا👍
ات:ای بیشور
همون موقع صدای زنگ خونه به صدا دراومد
ات:کیه؟
یونگجو:نمیدونم برو بازش کن
ات:هوففف باشه تنبل
ات رفت درو باز کرد و باکسی که دید بشدت شوکه شد
☆تهیونگ ویو☆
دیگه نمیتونستم دیگه نمیکشیدم من بدون ات نمیتونستم زندگی کنم انگار اسباببازیمو ازم گرفته بودن صد بار وسوسه شدم برم دنبالش و البته که رفتم ولی در نزدم و از دور دیدمش که امروز فهمیدم خانم خونه دوسپسرش میمونه که البته از این موضوع خیلی عصبی شدم برای همین تصمیم گرفتم برم دنبالش و ازش توضیح بخوام
اگرم بهم گفت که به تو ربطی نداره میگم من شوهرتم و نشون شده تو
ات:تو اینجا چی میخوای دیگه(پوکر)
ته:ببینم تو چطور تونستی؟هاااا
ات:منظورتو متوجه نمیشم ممن چطور تونستم؟ چیو؟
ته:منو فراموش کردی الان رفتی با یکی دیگه یه مزد دیگه بهتره بگم زندگی میکنی؟
ات:اولا به تو ربطی نداره دوما اون داداشمه
ته:تو اصلا می دونی من چی کشیدم بدون تو هاااا میدونی ات من افسرده شدم دیگه نمیتونستم به تو وابسته شدم ۲ ماه بود که ندیدمت.....
ات:استاپ
فکر میکردی من دلم برات تنگ نشده؟منم داشتم میمردم منم بزور سر پا وایسادم ولی خب تحمل کردم....
یونگجو:ات این کیه؟
ات:این تهیونگ دوستپسر سابقم
یونگجو:هی پسر خودتی؟تهیونگ کوشولو؟
ته:یونگجو؟تو داداش اتی؟
یونگجو:آره آره بیا تو برو ببینم
ته:نمیخوام مایه دردسر باشم ولم کنن
وای یونگجو بدون توجه به قرقر های ته اونو به داخل برد ات هم به رسمش رفت تا چایی دم کنه
☆ات ویو☆
اخههه الان وقتش بود که تهیونگ و یونگجو آشنا در بیان؟
تازه الان که ما با هم دعوا داریم اونا گرفتن به خوش بش اصلا آقای کیم میمردی به منم بگی تهیونگ دوست صمیمیته؟
(دژاوو فیک قبلی:آقای جئون میمردی به من بگی رئیس جمهور داره میاد؟)
یونگجو:چقدر قر میزنی ات
نمیدونستم تهیونگ پارتنر بوده خب ولی الان جفتتون باید برای تعریف کنین چرا از هم جدا شدین
سلام بچه ها
ببخشید امروز رو خواب موندم و بجای ۵:۲۰ ۵:۴۰بیدار شدم برای همین دیر شد
۵.۱k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.