part
part 231
و شبا دیر میاد
کایا: حتما خیلی سرش شلوغ
سوزومه: شاید
کایا: فکرای بد نکن هیچ مشکلی پیش نمیاد
سوزومه: اوم راست میگی
کایا: راستش میخواستم بپرسم از لیلی خبر داری اون هر روز میومد دیدنم ولی یه ماه زیاد نمیاد
سوزومه: منم ازش خبر ندارم اونم خییلی مشکوک میزنه
کایا: خودش هرچی بشه اخرش میاد بهمون میگه
سوزومه: اوم
گوشی سوزومه زنگ خورد
سوزومه: الو
جنیور: لیدی پشت درم نمیای
سوزومه: اوه جنیور هنوز هارو نیومده
جنیور: اونم تو راه میاد نگران نباش
سوزومه: اوکی کیفمو بردارم میام
جنیور: اوکی
سوزومه: اوه راستی غذا خوردی
جنیور: نه
سوزومه: بیا تو باهم بخورم الان دارم میخوریم
جنیور: باشه
سوزومه: به النا میگم درو باز کنه
جنیور: اوم (قط کرد)
سوزومه: النا
النا از اشپزخونه اومد بیرون
النا: بله خانوم
سوزومه: جنیور پشت در میشه درو باز کنی
النا: چشم (رفت)
کایا: جنیور اومده
سوزومه: اوم گفته شام نخورده گفتم بیاد باهامون بخوره
کایا: اوم... پس من میرم براش ضرف بیارم
سوزومه: بشین ببینم با این وضعت کجا میخوای بری. خودم میرم
سوزومه ازجاش پا شدو رفت اشپزخونه و یه ضرف برای جنیور اورد و گذاشت روی میز
جنیور: سلام خانوم خانوما
کایا: سلام خوش اومدی
جنیور: ممنون
سوزومه از جاش پا شدو روبرو جنیور وایستاد
سوزومه: خسته نباشی ددی
جنیور: ممنون لیدی
سوزومه: حتما خیلی خسته شدی بیا بشین شامتو بخور
جنیور: چشم
جنیور نشست کنار سوزومه و سوزومه براش غذا ریختو شروع کردن به خوردن که هارو اومد داخل
هارو: جمتون جمه
جنیور: فقط تورو کم داریم
سوزومه: های مستر
کایا: سلام
هارو: سلام بر خانوما، حالتون چطوره
سوزومه: عالی ایم
کایا: ممنون
هارو رفتو کنار کایا زانو زد دستشو روی شکم کایا گذاشت
هارو: حال کوچولوم چطوره
کایا: کوچولو خیلی شیطون
و شبا دیر میاد
کایا: حتما خیلی سرش شلوغ
سوزومه: شاید
کایا: فکرای بد نکن هیچ مشکلی پیش نمیاد
سوزومه: اوم راست میگی
کایا: راستش میخواستم بپرسم از لیلی خبر داری اون هر روز میومد دیدنم ولی یه ماه زیاد نمیاد
سوزومه: منم ازش خبر ندارم اونم خییلی مشکوک میزنه
کایا: خودش هرچی بشه اخرش میاد بهمون میگه
سوزومه: اوم
گوشی سوزومه زنگ خورد
سوزومه: الو
جنیور: لیدی پشت درم نمیای
سوزومه: اوه جنیور هنوز هارو نیومده
جنیور: اونم تو راه میاد نگران نباش
سوزومه: اوکی کیفمو بردارم میام
جنیور: اوکی
سوزومه: اوه راستی غذا خوردی
جنیور: نه
سوزومه: بیا تو باهم بخورم الان دارم میخوریم
جنیور: باشه
سوزومه: به النا میگم درو باز کنه
جنیور: اوم (قط کرد)
سوزومه: النا
النا از اشپزخونه اومد بیرون
النا: بله خانوم
سوزومه: جنیور پشت در میشه درو باز کنی
النا: چشم (رفت)
کایا: جنیور اومده
سوزومه: اوم گفته شام نخورده گفتم بیاد باهامون بخوره
کایا: اوم... پس من میرم براش ضرف بیارم
سوزومه: بشین ببینم با این وضعت کجا میخوای بری. خودم میرم
سوزومه ازجاش پا شدو رفت اشپزخونه و یه ضرف برای جنیور اورد و گذاشت روی میز
جنیور: سلام خانوم خانوما
کایا: سلام خوش اومدی
جنیور: ممنون
سوزومه از جاش پا شدو روبرو جنیور وایستاد
سوزومه: خسته نباشی ددی
جنیور: ممنون لیدی
سوزومه: حتما خیلی خسته شدی بیا بشین شامتو بخور
جنیور: چشم
جنیور نشست کنار سوزومه و سوزومه براش غذا ریختو شروع کردن به خوردن که هارو اومد داخل
هارو: جمتون جمه
جنیور: فقط تورو کم داریم
سوزومه: های مستر
کایا: سلام
هارو: سلام بر خانوما، حالتون چطوره
سوزومه: عالی ایم
کایا: ممنون
هارو رفتو کنار کایا زانو زد دستشو روی شکم کایا گذاشت
هارو: حال کوچولوم چطوره
کایا: کوچولو خیلی شیطون
- ۵.۳k
- ۲۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط