خاکستر عشق پارت۶
خاکستر عشق پارت۶
جیمین: فهمیدی ا.ت
ا.ت: ن خیر صبر کن ببینم اون دیگه کدوم خریه من از پس اتاق تو براومدم موند اتاق اون یکی آقا راستی مگه من جارو برقی ام که هر روز اینکارو بکنم یه اتاق این خونه به اندازه ی خونه ی ۶۰ متری ماست دوتا اتاق رو تمیز کنم به به بله دیگه گیر آوردی اینهمه خدمتکار چرا من آخهههه و اینکه من اون آقایی روک میگی ندیدمو نمیشناسم
جیمین: خفه شوووو *با اعصبانیت و داد* که اون کدوم خریه مگه بهت نگفتم با احترام حرف بزن و کل کل نکن ها وظیفته بایدم بکنی و نیاز نیست بدونی کیه وقتی اومد خودت میبینی و میفهمی کیه الانم بیا اتاقم تا تنبیه ات رو تعيين کنم ک بفهمی چطوری باید حرف بزنی
اجوما: ارباب خواهش میکنم نکنین این یه حرفی زد نفهمید چی لطفا ببخشینش
جیمین: تو یکی دخالت نکن باید تنبیه بشه تا بفهمه چه خبره
ا.ت: از ترسم خشک شده بودم آخه من چرا بلبل زبونی میکنم ک اینطوری بشههه ک اون پسر ک بهش میگن ارباب دستمو گرفت و باخودش برد طبقه ی بالا ک هی میگفتم ولم کن خواهش میکنم موهامو نکش سرم درد میکنه آییییی
جیمین: خفه شو فقط وقتی بلبل زبونی میکردی باید به فکر ایناهاشم میبودی دختره ی هرزه
ا.ت: من هرزه نیستم آییی ولم کنننن
ا.ت ویو
در اتاقش رو باز کرد و منو پرت کرد روی زمین یه آخ بلندی گفتم ک کمربندش رو درآورد و شروع کرد به زدنم وقتی اولین ضربه رو زد سوزش بدی رو روی کمرم حس کردم خیلی درد داشت و هی بدتر و بدتر میزد نای برای ناله کردن هم نداشتم همه جام کبود شده بود و از کمرم ریز ریز خون میچکید داشتم از حال میرفتم ک یه سطل آب یخ ریخت روی سرم و یه جیغ بفنش کشیدم و هی معذرت خواهی و التماس میکردم
ولی ن انگار نمیشنید
جیمین: فهمیدی ا.ت
ا.ت: ن خیر صبر کن ببینم اون دیگه کدوم خریه من از پس اتاق تو براومدم موند اتاق اون یکی آقا راستی مگه من جارو برقی ام که هر روز اینکارو بکنم یه اتاق این خونه به اندازه ی خونه ی ۶۰ متری ماست دوتا اتاق رو تمیز کنم به به بله دیگه گیر آوردی اینهمه خدمتکار چرا من آخهههه و اینکه من اون آقایی روک میگی ندیدمو نمیشناسم
جیمین: خفه شوووو *با اعصبانیت و داد* که اون کدوم خریه مگه بهت نگفتم با احترام حرف بزن و کل کل نکن ها وظیفته بایدم بکنی و نیاز نیست بدونی کیه وقتی اومد خودت میبینی و میفهمی کیه الانم بیا اتاقم تا تنبیه ات رو تعيين کنم ک بفهمی چطوری باید حرف بزنی
اجوما: ارباب خواهش میکنم نکنین این یه حرفی زد نفهمید چی لطفا ببخشینش
جیمین: تو یکی دخالت نکن باید تنبیه بشه تا بفهمه چه خبره
ا.ت: از ترسم خشک شده بودم آخه من چرا بلبل زبونی میکنم ک اینطوری بشههه ک اون پسر ک بهش میگن ارباب دستمو گرفت و باخودش برد طبقه ی بالا ک هی میگفتم ولم کن خواهش میکنم موهامو نکش سرم درد میکنه آییییی
جیمین: خفه شو فقط وقتی بلبل زبونی میکردی باید به فکر ایناهاشم میبودی دختره ی هرزه
ا.ت: من هرزه نیستم آییی ولم کنننن
ا.ت ویو
در اتاقش رو باز کرد و منو پرت کرد روی زمین یه آخ بلندی گفتم ک کمربندش رو درآورد و شروع کرد به زدنم وقتی اولین ضربه رو زد سوزش بدی رو روی کمرم حس کردم خیلی درد داشت و هی بدتر و بدتر میزد نای برای ناله کردن هم نداشتم همه جام کبود شده بود و از کمرم ریز ریز خون میچکید داشتم از حال میرفتم ک یه سطل آب یخ ریخت روی سرم و یه جیغ بفنش کشیدم و هی معذرت خواهی و التماس میکردم
ولی ن انگار نمیشنید
۳.۹k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.