برگرفته ازآهنگ
برگرفتهازآهنگ
Let me down slowly , dont let me down
به چشمای دخترک برای بار هزارم نگاه کرد ...
چشماش مثل آسمون شب دلنواز و صداش مثل صدای دریا آرامش بخش ...
این دختر چی بود ؟ معجعزه ی ایزد ؟
اهی کشید و بغض گلوش رو خفه کرد .
شروع داستان اون و دوستش همیشه شاد و پایانش تلخ ...
از کافه بیرون رفت .
نباید تنهاش بزاره ... نباید نام امیدش کنه.
=هی پسر کجا میری ؟
بازم اون دختره ؟...
هق هق هاش صدای دوستش و برید .
روی زانو هاش نشست و آروم گفت : اون پسر عوضی چی داشت که من نداشتم ؟...
=خودت رو ناراحت نکن ...
وبعد دوستش رو بلند کرد .
امید وار بود هیچ وقت ترک نشه هرگز...
صدای دخترک همراه دوست پسر لاشیش به گوش رسید .
ناگهان نفرت درونش رو گرفت ... مثل این میموند که نخ عشق رو پاره کنه ...
اما اون دوتا نمی خندیدن ...
" عوضی لاشی ، چطور تونستی ها ؟
٪خب لیاقت نداری هرزه !
رو به اون دوتا کرد و با دیدن اشک دخترک اشک از چشماش ریخت.
نا امیدم نکن ... اگ میخوای بری به ارومی ترکم کن...
دوستش از تعجب سر جاش خشک شده بود : چت شده ؟
~ دوستپسرت راست میگه ، تو خیلی هرزه ایی ماریا .
ماریا جیغ جیغ کنان گفت : خفه شو خفه شو .
تو خودت به من میگفتی سونامی !
~ آره ... چشمات مثل آسمون شب ... و صدات سونامی ایی بود که من رو تو خودش غرق کرد ...
چشمات ... میتونم ماه ها درموردشون بخونم ...
سمت پل رفت ...
دوستش سمتش دوید ...
اون نباید ترکش کنه ... نه نباید انقدر وحشیانه بره...
اخرین جمله ایی که شنید این بود :
( هر دوتون برین به درک... )
دوستش فریاد بلند و گوش خراشی کشید ...
« جونگ کوک شی... ! »
مرد !...
هم دوستش ، هم خودش ... همه چیز از دست رفت ...
_ روز بعد _
دوستش اشک میریخت ... هیچکس نمیتونست کنترلش کنه ...
فریاد های بلندی میکشید ...
چشماش رو خون گرفته بود ...
دختر وارد مجلس شد .
بلند شد و بی معطلی اسلحه بادیگارد رو کش رفت ... دیگه هیچی براش نمونده بود...
قبل از رسیدن بقیه ماشه رو کشید ...
= دوستم رو کشتی عوضی... منم تو رو میکشم !
گلوله ایی رو سینه دخترک فرود اومد .
مدتی بعد خودش هم به علت قتل اعدام شد ...
مراسم ختم دوباره برگزار شد . اما این دفعه
دو اسم و دو کوزه خاکستر ...
جئون جانگ کوک
[متولد 2000 ]
[تاریخ وفات 1 سپتامبر 2024]
به داستان معشوق ها دست نیافته...
پارک جیمین
[متولد 1999]
[تاریخ وفات 30 سپتامبر 2024]
دوستی وفادار تر از معشوق...
شروع تمام داستان هایشان شیرین اما پایان ها تلخ...
#فیک
#تکپارتی
Let me down slowly , dont let me down
به چشمای دخترک برای بار هزارم نگاه کرد ...
چشماش مثل آسمون شب دلنواز و صداش مثل صدای دریا آرامش بخش ...
این دختر چی بود ؟ معجعزه ی ایزد ؟
اهی کشید و بغض گلوش رو خفه کرد .
شروع داستان اون و دوستش همیشه شاد و پایانش تلخ ...
از کافه بیرون رفت .
نباید تنهاش بزاره ... نباید نام امیدش کنه.
=هی پسر کجا میری ؟
بازم اون دختره ؟...
هق هق هاش صدای دوستش و برید .
روی زانو هاش نشست و آروم گفت : اون پسر عوضی چی داشت که من نداشتم ؟...
=خودت رو ناراحت نکن ...
وبعد دوستش رو بلند کرد .
امید وار بود هیچ وقت ترک نشه هرگز...
صدای دخترک همراه دوست پسر لاشیش به گوش رسید .
ناگهان نفرت درونش رو گرفت ... مثل این میموند که نخ عشق رو پاره کنه ...
اما اون دوتا نمی خندیدن ...
" عوضی لاشی ، چطور تونستی ها ؟
٪خب لیاقت نداری هرزه !
رو به اون دوتا کرد و با دیدن اشک دخترک اشک از چشماش ریخت.
نا امیدم نکن ... اگ میخوای بری به ارومی ترکم کن...
دوستش از تعجب سر جاش خشک شده بود : چت شده ؟
~ دوستپسرت راست میگه ، تو خیلی هرزه ایی ماریا .
ماریا جیغ جیغ کنان گفت : خفه شو خفه شو .
تو خودت به من میگفتی سونامی !
~ آره ... چشمات مثل آسمون شب ... و صدات سونامی ایی بود که من رو تو خودش غرق کرد ...
چشمات ... میتونم ماه ها درموردشون بخونم ...
سمت پل رفت ...
دوستش سمتش دوید ...
اون نباید ترکش کنه ... نه نباید انقدر وحشیانه بره...
اخرین جمله ایی که شنید این بود :
( هر دوتون برین به درک... )
دوستش فریاد بلند و گوش خراشی کشید ...
« جونگ کوک شی... ! »
مرد !...
هم دوستش ، هم خودش ... همه چیز از دست رفت ...
_ روز بعد _
دوستش اشک میریخت ... هیچکس نمیتونست کنترلش کنه ...
فریاد های بلندی میکشید ...
چشماش رو خون گرفته بود ...
دختر وارد مجلس شد .
بلند شد و بی معطلی اسلحه بادیگارد رو کش رفت ... دیگه هیچی براش نمونده بود...
قبل از رسیدن بقیه ماشه رو کشید ...
= دوستم رو کشتی عوضی... منم تو رو میکشم !
گلوله ایی رو سینه دخترک فرود اومد .
مدتی بعد خودش هم به علت قتل اعدام شد ...
مراسم ختم دوباره برگزار شد . اما این دفعه
دو اسم و دو کوزه خاکستر ...
جئون جانگ کوک
[متولد 2000 ]
[تاریخ وفات 1 سپتامبر 2024]
به داستان معشوق ها دست نیافته...
پارک جیمین
[متولد 1999]
[تاریخ وفات 30 سپتامبر 2024]
دوستی وفادار تر از معشوق...
شروع تمام داستان هایشان شیرین اما پایان ها تلخ...
#فیک
#تکپارتی
۱.۷k
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.