سرش رو کمی کج کرد

سرش رو کمی کج کرد،
دستش بالا اومد آروم و بدون عجله، نوک انگشت‌هاش به چونه‌ت خورد. با فشار ملایم‌صورتت رو بالا گرفت، درست مثل کسی که می‌خواست مطمئن شه‌چشم‌هات رو می‌بینه
پوستت زیر لمسش مورمور شد نفسش به صورتت خورد، گرم و نزدیک.
با صدایی خش‌دار و پُر از میل زمزمه کرد:
"همیشه این‌طوری می‌رقصی، لاو؟ "
لب‌هایت روی هم فشرده شدند و نگاهی معنادار به او انداختی، نفست در سینه حبس شد.
نامجون ابرویی بالا انداخت و صورتش رو نزدیک‌تر آورد. حالا لب‌هاتون فقط به اندازه‌ی یک نفس از هم فاصله داشتن
نفسِ داغش رو کنار گوشت خالی کرد. صداش خش‌دار و لرزان از حرصی پنهان بود وقتی زمزمه کرد
"آه بِلا...رقصِ لعنتیت، پیچ‌وتاب بدنت، اون ظرافت وسوسه‌انگیزت باعث می‌شه بخوام همین لحظه بندازمت روی تخت و کاری کنم اون رقصو زیرِ تنم ادامه بدی."
دیدگاه ها (۱۰)

اومدنِ پيش برادر مادرخونده ات كه به خونِ پدرت تشنه و از لمس ...

لبِ پايينت رو گزيدى و دستت رو براىِ زنگ زدن دراز كردى كه؛ در...

همون‌طور که ضرب‌آهنگ موزیک توی گوش‌هات می‌پیچید، قلبت شروع ک...

نیمه‌های شب بود. لباس راحتی تنت بود و موهات رو بی‌حوصله پشت ...

asmr

بزن رو دنبال کردن🦋... . . . #لیا#چاعان#لیچا#توانا#یاعیز#یاعت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط