روانی دوست داشتنی
روانی دوست داشتنی
پارت هفتم
بعد دختر رو بلند کرد و بردش اتاق خودش و گزاشتش رو تخت لباس های پاره و خونی دختر رو عوض کرد و در حین عوض کردن فهمید که بله..... (دخترا فهمیدید که ات جان چه اتفاقی براش افتاده)
سریع رفت و از حموم پد اورد و دختر و درست کرد و اروم خوابوند رو تخت و کنارش خوابید و پیشونیش و بوسید
«فردا صبح»
ویو ارتین
با سرفه های یه نفر از خواب بیدار شدم
/بیدار شدی عشقم
وقتی فهمیدم کدوم خریه ات رو بیشتر بغل کردم ات منو محکم تر گرفت فهمیدم خودش و زده به خواب
-به تو چه
/با زنت اینجوری حرف نزن و این هرزه رپ بغل نکن
ات وبو
در کمال تعجب دیدم که ارتین یه سیلی به دختر عموش زد خیلی ذوق کردم که ازم دفاع کرد(ارام باش دخترن😑😅)
بعد دستم و گرفت و منو برد بار
-خب......
پارت هفتم
بعد دختر رو بلند کرد و بردش اتاق خودش و گزاشتش رو تخت لباس های پاره و خونی دختر رو عوض کرد و در حین عوض کردن فهمید که بله..... (دخترا فهمیدید که ات جان چه اتفاقی براش افتاده)
سریع رفت و از حموم پد اورد و دختر و درست کرد و اروم خوابوند رو تخت و کنارش خوابید و پیشونیش و بوسید
«فردا صبح»
ویو ارتین
با سرفه های یه نفر از خواب بیدار شدم
/بیدار شدی عشقم
وقتی فهمیدم کدوم خریه ات رو بیشتر بغل کردم ات منو محکم تر گرفت فهمیدم خودش و زده به خواب
-به تو چه
/با زنت اینجوری حرف نزن و این هرزه رپ بغل نکن
ات وبو
در کمال تعجب دیدم که ارتین یه سیلی به دختر عموش زد خیلی ذوق کردم که ازم دفاع کرد(ارام باش دخترن😑😅)
بعد دستم و گرفت و منو برد بار
-خب......
۵.۲k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.