خشن ترین مافیا❥
خشن ترین مافیا❥
𝐭𝐡𝐞 𝐦𝐨𝐬𝐭 𝐝𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫𝐨𝐮𝐬 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚☆
«𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟏»
بعد از چند مین جدا شدم
ا/ت : تهیونگ: من عاشقت شدم دیوانه وار عاشقت شدم میشه...... میشه من و خانم خودت بکنی
تهیونگ : ا/ت منم عاشقتم تو تنها کسی بودی که من بخاطرش کار هایی انجام دادم که تاهالا انجام نداده بودم
چند روز بعد
الان تهیونگ خیلی با من خوب شده ساعت ۹ بود الان ها دیگه تهیونگ میاد خونه رفتم در و باز کردم و دم در بغلش کردم و پاهام و دور کمرش حلقه کردم
ا/ت : تهیونگ من حاملم داری بابا میشی
تهیونگ : چی😳
ا/ت : عه وای گفتم میخواستم سوپرایزت کنم از دهنم در رفت
تهیونگ : 😂 ای خنگول کی بودی
ا/ت : خنگول ددیم
تهیونگ : بیا بریم داخلش
ا/ت : بریم
تهیونگ : مطمعا هستی حامله ای
ا /ت : نمیدونم فکر کنم
تهیونگ : بهتر نیست یک بار دیگه تست بدی
ا/ت : موافقم
رفتم دوباره تست دادم ولی مثبت نبود
تهیونگ : چی شد
ا/ت : نبودم
تهیونگ : اخی اشکالی نداره عزیزم من و تو هنوز خیلی جوونیم وقت زیاد داریم برای بچه دار شدن قربونت برم ناراحت نشو
ا/ت : باشه تهیونگ بیا شام بخوریم من از صبح هیچی نخوردم
تهیونگ : چی یعنی چی نخوردی
ا/ت : تو که برای ناهار نموندی و رفتی منم اشتها نداشتم غذا بخورم
تهیونگ : بدگرل مگه من نگفتم همیشه غذات و سر وقت بخور
ا/ت : ساری ددی
تهیونگ : خوب فعلا بیا بریم غذا بخوریم
رفتیم غذا بخوریم
ا/ت : میشه بیام رو پاهات بشینم( نه😂)
تهیونگ : عجببب حتما بیا بشین
رفتم نشستم
تهیونگ : فکر میکردم خوشت نمیاد
ا/ت : قبلا خوشم نمیومد ولی الان میاد
تهیونگ : بیا میخوام غذا بدم دهنت
ا/ت : مگه بچم
تهیونگ : میخوام برای اینده تمرین کنم وقتی بابا شدم دهنت و باز کن
😂😂😂
ا/ت : شام مون و خوردیم و رفتیم خوابیدم صبح با هم بیدار شدیم
که گوشم زنگ خورد
ا/ت : الو بفرمایید
مادر ا/ت : منم ا/ت مامانت
ا/ت : بله مامان جون
مادر ا/ت : ا/ت پدر بزرگت فوت کرده زود بیا اینجا
ا/ت : من پام و اونجا نمیزارم
مادر ا/ت : وقتی گفتم میای یعنی میای
ا/ت : مادر اون ها به من تهمت بچه نامشروع زدن بعد میخوای بیام اونجا
تهیونگ : ا/ت داشت با یکی حرف میزد اما انگار خیلی عصبی و ناراحت بود
مادر ا/ت : همین که گفتم صبح تو رو باید اینجا ببینم
و گوشی و قطع کرد....
ادامه دارد....
𝐭𝐡𝐞 𝐦𝐨𝐬𝐭 𝐝𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫𝐨𝐮𝐬 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚☆
«𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟏»
بعد از چند مین جدا شدم
ا/ت : تهیونگ: من عاشقت شدم دیوانه وار عاشقت شدم میشه...... میشه من و خانم خودت بکنی
تهیونگ : ا/ت منم عاشقتم تو تنها کسی بودی که من بخاطرش کار هایی انجام دادم که تاهالا انجام نداده بودم
چند روز بعد
الان تهیونگ خیلی با من خوب شده ساعت ۹ بود الان ها دیگه تهیونگ میاد خونه رفتم در و باز کردم و دم در بغلش کردم و پاهام و دور کمرش حلقه کردم
ا/ت : تهیونگ من حاملم داری بابا میشی
تهیونگ : چی😳
ا/ت : عه وای گفتم میخواستم سوپرایزت کنم از دهنم در رفت
تهیونگ : 😂 ای خنگول کی بودی
ا/ت : خنگول ددیم
تهیونگ : بیا بریم داخلش
ا/ت : بریم
تهیونگ : مطمعا هستی حامله ای
ا /ت : نمیدونم فکر کنم
تهیونگ : بهتر نیست یک بار دیگه تست بدی
ا/ت : موافقم
رفتم دوباره تست دادم ولی مثبت نبود
تهیونگ : چی شد
ا/ت : نبودم
تهیونگ : اخی اشکالی نداره عزیزم من و تو هنوز خیلی جوونیم وقت زیاد داریم برای بچه دار شدن قربونت برم ناراحت نشو
ا/ت : باشه تهیونگ بیا شام بخوریم من از صبح هیچی نخوردم
تهیونگ : چی یعنی چی نخوردی
ا/ت : تو که برای ناهار نموندی و رفتی منم اشتها نداشتم غذا بخورم
تهیونگ : بدگرل مگه من نگفتم همیشه غذات و سر وقت بخور
ا/ت : ساری ددی
تهیونگ : خوب فعلا بیا بریم غذا بخوریم
رفتیم غذا بخوریم
ا/ت : میشه بیام رو پاهات بشینم( نه😂)
تهیونگ : عجببب حتما بیا بشین
رفتم نشستم
تهیونگ : فکر میکردم خوشت نمیاد
ا/ت : قبلا خوشم نمیومد ولی الان میاد
تهیونگ : بیا میخوام غذا بدم دهنت
ا/ت : مگه بچم
تهیونگ : میخوام برای اینده تمرین کنم وقتی بابا شدم دهنت و باز کن
😂😂😂
ا/ت : شام مون و خوردیم و رفتیم خوابیدم صبح با هم بیدار شدیم
که گوشم زنگ خورد
ا/ت : الو بفرمایید
مادر ا/ت : منم ا/ت مامانت
ا/ت : بله مامان جون
مادر ا/ت : ا/ت پدر بزرگت فوت کرده زود بیا اینجا
ا/ت : من پام و اونجا نمیزارم
مادر ا/ت : وقتی گفتم میای یعنی میای
ا/ت : مادر اون ها به من تهمت بچه نامشروع زدن بعد میخوای بیام اونجا
تهیونگ : ا/ت داشت با یکی حرف میزد اما انگار خیلی عصبی و ناراحت بود
مادر ا/ت : همین که گفتم صبح تو رو باید اینجا ببینم
و گوشی و قطع کرد....
ادامه دارد....
۶۸.۰k
۰۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.