فیک درد عشق
فیک درد عشق
پارت سی و یک
ا/ت
رفتیم طبقه ی پایین
به به کفترای عاشق بلاخره بیدار شدن
دیشب خوش گذشت(خنده ی شیطانی)
+ نه بابا به قران ما کاری نکردیم
اره جون عمت
اومدم توی اتاق بیدارتون کنم جوری بهم چسبیده بودید که نگم
- عه چیزه اشتباه فکر میکنید به خدا ما کاری نکردیم
اشکالی نداره بیاید صبحانه تون رو بخورید
- چشم
سر میز همش جونگ کوک رو نیشگون میگرفتم تا بفهمه چه غلطی خورده و ابروی من رو بردهههههههههه
یه دیقه من برم پنیر بیارم
+ اییییی نکن درد داره
- ابروی من رو بردییییییی
+ هر کی ندونه انگار از قصد کردم
- پوفففف خیلی رو مخی
+ میدونم
مادر کوک بعد از خوردن صبحونه رفت و منم لباس هام رو پوشیدم و رفتم سمت شرکت
- کاری که بهت گفتم رو انجام دادی؟
راننده: بله خانوم یک سری اطلاعات به دست اوردم
- ببینم
راننده: بفرمایید
- پس تونستی ادرس خونه ی پدرش رو پیدا کنی؟
راننده: بله
- کارت عالی بود
راننده: ممنون
از ماشین پیاده شدم خوبه پس الان ادرس خونه ی پدرش رو دارم
- الو سلا خوبی
¢ سلام مرسی
- جیمین من یه ادرس از خونه ی پدر مین جی پیدا کردم
¢ خوبه پس فقط مونده به جونگ کوک بگیم
- ادرس عمارت رو فرستادم شب بیا اونجا تا درباره ش حرف بزنیم
¢ باشه فعلا
رفتم طبقه ی بالا و رفتم سمت اتاقم
منشی: خانم کیم امروز چی میل داری؟
- یه لاته برام بیار
منشی: چشم
ا/ت ویو
هرچقدر تمرکز میکردم بازم نمیتونستم به اون قضیه فکر نکنم
رفتم سمت گوشی و شماره ی پدر بزرگ رو گرفتم
- سلام پدر بزرگ
× سلام دخترم چطوری
- من خوبم شما چطور
× ما هم بد نیستیم حالا چیشده که نوه ی کم پیدامون بهمون زنگ زده؟
- راستش می خواستم بدونم شما شخصی رو به اسم میونگ سانگ جی میشناسید(پدر مین جی)
× نه ولی یه بار هست فکر کنم اسمش سانگ جی خیلی معروفه فکر کنم این یه ربطی به اونجا داشته باشه
- درسته این مرد صاحب همون بار
× پس چرا نمیری همونجا و در موردش پرس و جو کنی
- راستم میگید چرا به ذهن خودم نرسیده بود
× اشکال نداره دخترم پیش میاد
- پس من فعلا برم خدافظ
× خدافظ مراقب خودت باش
سریع رفتم سمت کتم و برداشتمش
راننده : کجا بریم خانم؟
- بار سانگ جی
بعد از نیم ساعت رسیدیم
با وجود اینکه هنوز هوا روشن بود وای بازم مردم زیادی اینجا بودن
رفتیم داخل
بوی گند الکل همه جا رو پر کرده بود
نگاهی به وسط بار که دخترای ه.ر.ز.ه اونجا درحال رقصیدن بودن کردم که پیر مردی توجهم رو جلب کرد
این همون پیرمردی نبود که وسط مراسم تهیونگ با لبخند کثیفش نگام میکرد؟
پوففففف ا/ت ریلکس باش الان وقت جوش اوردن نیست
رفتم سمت باریستا و گفتم
- جناب میونگ سانگ جی رو میشناسید
بعد از گفتن این حرف صدایی از پشت سرم توجهم رو جلب کرد
بفرمایید با من کار داشتید؟
پارت سی و یک
ا/ت
رفتیم طبقه ی پایین
به به کفترای عاشق بلاخره بیدار شدن
دیشب خوش گذشت(خنده ی شیطانی)
+ نه بابا به قران ما کاری نکردیم
اره جون عمت
اومدم توی اتاق بیدارتون کنم جوری بهم چسبیده بودید که نگم
- عه چیزه اشتباه فکر میکنید به خدا ما کاری نکردیم
اشکالی نداره بیاید صبحانه تون رو بخورید
- چشم
سر میز همش جونگ کوک رو نیشگون میگرفتم تا بفهمه چه غلطی خورده و ابروی من رو بردهههههههههه
یه دیقه من برم پنیر بیارم
+ اییییی نکن درد داره
- ابروی من رو بردییییییی
+ هر کی ندونه انگار از قصد کردم
- پوفففف خیلی رو مخی
+ میدونم
مادر کوک بعد از خوردن صبحونه رفت و منم لباس هام رو پوشیدم و رفتم سمت شرکت
- کاری که بهت گفتم رو انجام دادی؟
راننده: بله خانوم یک سری اطلاعات به دست اوردم
- ببینم
راننده: بفرمایید
- پس تونستی ادرس خونه ی پدرش رو پیدا کنی؟
راننده: بله
- کارت عالی بود
راننده: ممنون
از ماشین پیاده شدم خوبه پس الان ادرس خونه ی پدرش رو دارم
- الو سلا خوبی
¢ سلام مرسی
- جیمین من یه ادرس از خونه ی پدر مین جی پیدا کردم
¢ خوبه پس فقط مونده به جونگ کوک بگیم
- ادرس عمارت رو فرستادم شب بیا اونجا تا درباره ش حرف بزنیم
¢ باشه فعلا
رفتم طبقه ی بالا و رفتم سمت اتاقم
منشی: خانم کیم امروز چی میل داری؟
- یه لاته برام بیار
منشی: چشم
ا/ت ویو
هرچقدر تمرکز میکردم بازم نمیتونستم به اون قضیه فکر نکنم
رفتم سمت گوشی و شماره ی پدر بزرگ رو گرفتم
- سلام پدر بزرگ
× سلام دخترم چطوری
- من خوبم شما چطور
× ما هم بد نیستیم حالا چیشده که نوه ی کم پیدامون بهمون زنگ زده؟
- راستش می خواستم بدونم شما شخصی رو به اسم میونگ سانگ جی میشناسید(پدر مین جی)
× نه ولی یه بار هست فکر کنم اسمش سانگ جی خیلی معروفه فکر کنم این یه ربطی به اونجا داشته باشه
- درسته این مرد صاحب همون بار
× پس چرا نمیری همونجا و در موردش پرس و جو کنی
- راستم میگید چرا به ذهن خودم نرسیده بود
× اشکال نداره دخترم پیش میاد
- پس من فعلا برم خدافظ
× خدافظ مراقب خودت باش
سریع رفتم سمت کتم و برداشتمش
راننده : کجا بریم خانم؟
- بار سانگ جی
بعد از نیم ساعت رسیدیم
با وجود اینکه هنوز هوا روشن بود وای بازم مردم زیادی اینجا بودن
رفتیم داخل
بوی گند الکل همه جا رو پر کرده بود
نگاهی به وسط بار که دخترای ه.ر.ز.ه اونجا درحال رقصیدن بودن کردم که پیر مردی توجهم رو جلب کرد
این همون پیرمردی نبود که وسط مراسم تهیونگ با لبخند کثیفش نگام میکرد؟
پوففففف ا/ت ریلکس باش الان وقت جوش اوردن نیست
رفتم سمت باریستا و گفتم
- جناب میونگ سانگ جی رو میشناسید
بعد از گفتن این حرف صدایی از پشت سرم توجهم رو جلب کرد
بفرمایید با من کار داشتید؟
۲.۵k
۰۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.