پارت108
#پارت108
مهسا توپ را از دست مهری کشید .
_چرا لپات سرخ شده مهری؟!
روزبه سرفه ای کرد و روبه فرشید گفت:
_چه قد هوا خوبه امروز؟ نه؟
مهری دستی به گونه اش کشید .
از خجالت نمیدانست به کجا فرار کند؟
اگر مهسا می فهمید وای نمیدانست چه جوابی به او بدهد.
چشم غره ای به روزبه رفت و با خودش گفت :
"شیطونه میگه بیام یکی بزنم تو سرت ، یادت بره اسمت چیه ؟"
"پرو ! آب و هوا هم می پرسه"
روبه مهسا جواب داد:
_هی... هیچ..ی ، از ویلا تا اینجا دویدم ، اینجوری شده.
روزبه خنده اش را کنترل کرد.
فرشید_آره خوبه هوا...
حالا چی شده یهو یاد هوا افتادی؟
مهسا_بیاید بریم بازی دیگ!
شاهرخ به کمی آنطرف تر اشاره زد
_اونجا واسه بازی خوبه ها !
ماهان_ بخدا ما حریفِ آقایون فوتبالیست نمیشیم !
شایان ضربه ای به پشت سر ماهان زد و گفت :
_ابله ! خیلی هم باید جذاب باشه!
الناز با ناز چند قدمی جلو آمد .
موهایش را با دستش کنار زد و روبه روزبه گفت :
_فوتبالیستا ، مراعاته ما رو میکنن!
دستش را با ناز به سمت صورتش برد خیره به چشمان روزبه ادامه داد :
_مگه نه آقا روزبه؟!
...
مهسا توپ را از دست مهری کشید .
_چرا لپات سرخ شده مهری؟!
روزبه سرفه ای کرد و روبه فرشید گفت:
_چه قد هوا خوبه امروز؟ نه؟
مهری دستی به گونه اش کشید .
از خجالت نمیدانست به کجا فرار کند؟
اگر مهسا می فهمید وای نمیدانست چه جوابی به او بدهد.
چشم غره ای به روزبه رفت و با خودش گفت :
"شیطونه میگه بیام یکی بزنم تو سرت ، یادت بره اسمت چیه ؟"
"پرو ! آب و هوا هم می پرسه"
روبه مهسا جواب داد:
_هی... هیچ..ی ، از ویلا تا اینجا دویدم ، اینجوری شده.
روزبه خنده اش را کنترل کرد.
فرشید_آره خوبه هوا...
حالا چی شده یهو یاد هوا افتادی؟
مهسا_بیاید بریم بازی دیگ!
شاهرخ به کمی آنطرف تر اشاره زد
_اونجا واسه بازی خوبه ها !
ماهان_ بخدا ما حریفِ آقایون فوتبالیست نمیشیم !
شایان ضربه ای به پشت سر ماهان زد و گفت :
_ابله ! خیلی هم باید جذاب باشه!
الناز با ناز چند قدمی جلو آمد .
موهایش را با دستش کنار زد و روبه روزبه گفت :
_فوتبالیستا ، مراعاته ما رو میکنن!
دستش را با ناز به سمت صورتش برد خیره به چشمان روزبه ادامه داد :
_مگه نه آقا روزبه؟!
...
۱.۱k
۰۳ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.