وقتی فرماندت بود و

وقتی فرماندت بود و...🍁🧡
نویسنده :پارک جیون
آنا و جیمین
شات ۳

تو فکر میکنی که میتونی به همه کمک کنی و نجاتشون بدی ولی یه روزی برمیگردی و میبینی اونها خودشون دارن تورو غرق میکنن!"

_پارک جیمین

__________________________________________________________


آنا :فرمانده پارک ...به این بچه بمب وصله !

جیمین :هیچ کاری نکن تا گروه چک و خنثی برسه ...

آنا :چقدر طول میکشه ؟

جیمین :حدود پنج دقیقه !

آنا :اما ما دو دقیقه بیشتر وقت نداریم...

آنا بدون توجه به داد و هوار های جیمین پشت بی سیم دست به کار شد تا بمب رو خنثی کنه ...

بعد از پنجاه ثانیه سیم آبی رو برید ...

آنا :فرمانده پارک بمب خنثی شد !

جیمین :(*داد     یاعع مگه من بهت نگفتم این غلطو نکنن! ...حالا مهم نیست فقط باید سالم برگردین ...

آنا جلیقه ضد گلولش رو از تنش در آورد و تن دختر گریان و ترسیده روبه روش کرد ...دختر را کول کرد و دویید !

هان :واسا دختر جون !

هان تفنگ رو بلند کرد و به پیشانی دختر کوچولو نشونه گرفت که آنا خودش رو سپر اون تیر کرد !

جونگکوک به سر هان تیر زد و خودش رو به آنا رسوند و با بغض گفت:خواهر کوچولو ...نخواب خب‌ ؟ ...جون داداشی ‌...

جونگکوک :جیمینا ...به سینه آنا تیر خورده ...

جیمین :تیم پشتیبانی داره میاد ... تو آنا و دختر هوسوک رو از اونجا خارج کن!

..........................................................................................
دیدگاه ها (۰)

وقتی فرماندت بود و...🍁🧡نویسنده :پارک جیون آنا و جیمینشات ۴تو...

وقتی فرماندت بود و...🍁🧡نویسنده :پارک جیون آنا و جیمینشات ۵تو...

تو فکر میکنی که میتونوقتی فرماندت بود و...🍁🧡نویسنده :پارک جی...

وقتی فرماندت بود و...🍁🧡نویسنده :پارک جیون آنا و جیمینشات ۱تو...

شب دردناک 🥀🥀 فصل ۴ 🥀🥀 پارت ۱۱ 🥀ته کوچولو خبیثانه خندید و چش...

چندپارتی درخواستی پارت=۲موضوع: جیمین توی یه شرکتی رئیسه و یو...

قلب سیاه نشان سرخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط