رمان همزاد
رمان همزاد
پارت۹۴
کاسه سوپو گرفتم وقاشقو ب سمت لباش بردم و همینطورک بهم نگاه میکرد خوردش و بعد گونمو بوسید چیزی نگفتم و ی قاشق دیگه بهش دادم ک خوردو سمت دیگه گونمو بوسید..
-عع نکن..
و ی قاشق دیگه بهش دادم ک باز باخوردنش دوباره گونمو بوسید البته اینبار با گاز
-آدین اصلا بهت سوپ نمیدما..
چیزی نگفت و باز با اون نگاش منو دیوونه کردوقاشقو ب سمت لباش بردم ک خوردش خواستم قاشق دیگه رو بدم ک سمت دیگه گونمو گاز گرفت که متمعنم کبود میشه
قاشو توی ظرف گذاشتم و گفتم:اصلا بهت نمیدم آدین دردم میادسریع خم شد و اون سمتی ک گاز گرفت رو تند تند بوسید دیوونه..ی قاشق دیگه بهش دادم ک با خوردنش میدونستم گونه هامو تصرف میکنه سریع دیتمو روشون گذاشتم وبراش زبون دراوردم دیدم سرشو داره میاره جلو و قصد دیگه ای داره سریع قاشق سوپو گرفتم و ی قاشق سوپ دیگه بهش دادم و اونم دوباره خم شدو هردو طرف گونمو بوسید دیگه عصبی شده بودم و سوپو گذاشتم روی میز و پامو از دور کمرش باز کردم و دستمو روی دستش ک پشت کمرم حلقا شدع بود گذاشتم تا بتونم باز کنم و گفتم:اصلا من میخوام برم..
ک لباش روی لبام قرار گرفت و دستامو دور گردنش گذاشت و پاهامو دور کمرش حلقه کردو محکم لبمو بوسید و کمرمو فشرد یعنی همراهی همراهیش کردم...آروم لبامو از لباش برداشتم و سرمو روی قلبش گذاشت و گفت:
-داره دیوونه میشه..
خنده ای کردم وگفتم:صداشو دوست دارم ..آدینم.
-جون آدینم جون دلم
-آدین قول بده این صدای ضربان قلب فقط مال من باشه..
بویه ای روی موهام زدوگفت:
-چ قول بدم چ ندم خوش برای توع هس چ خودش چ صداش -نخیر باید قول بدی اونم زنونش
-وا متمعنی مردونه نبود؟
-ب هرحال زنونه و مردونه فرقی نداره قول بده؟
-قول قول میدم حالا اجازه دارم سوپمو بخورم..
-آره چراکه نه.یهو دیدم سرشو اورد جلو و خواست ببوستم ک گفتم:این نه سوپ واقعی منظورم بود..
خنده بلندی کردوگفت:توکه سیب سرخمی..
دیگه چیزی نگفتم و سوپشو بهش دادم و اونم خورد و بازم با شیطنت این آدم بشو نیست ک نیست..
پارت۹۴
کاسه سوپو گرفتم وقاشقو ب سمت لباش بردم و همینطورک بهم نگاه میکرد خوردش و بعد گونمو بوسید چیزی نگفتم و ی قاشق دیگه بهش دادم ک خوردو سمت دیگه گونمو بوسید..
-عع نکن..
و ی قاشق دیگه بهش دادم ک باز باخوردنش دوباره گونمو بوسید البته اینبار با گاز
-آدین اصلا بهت سوپ نمیدما..
چیزی نگفت و باز با اون نگاش منو دیوونه کردوقاشقو ب سمت لباش بردم ک خوردش خواستم قاشق دیگه رو بدم ک سمت دیگه گونمو گاز گرفت که متمعنم کبود میشه
قاشو توی ظرف گذاشتم و گفتم:اصلا بهت نمیدم آدین دردم میادسریع خم شد و اون سمتی ک گاز گرفت رو تند تند بوسید دیوونه..ی قاشق دیگه بهش دادم ک با خوردنش میدونستم گونه هامو تصرف میکنه سریع دیتمو روشون گذاشتم وبراش زبون دراوردم دیدم سرشو داره میاره جلو و قصد دیگه ای داره سریع قاشق سوپو گرفتم و ی قاشق سوپ دیگه بهش دادم و اونم دوباره خم شدو هردو طرف گونمو بوسید دیگه عصبی شده بودم و سوپو گذاشتم روی میز و پامو از دور کمرش باز کردم و دستمو روی دستش ک پشت کمرم حلقا شدع بود گذاشتم تا بتونم باز کنم و گفتم:اصلا من میخوام برم..
ک لباش روی لبام قرار گرفت و دستامو دور گردنش گذاشت و پاهامو دور کمرش حلقه کردو محکم لبمو بوسید و کمرمو فشرد یعنی همراهی همراهیش کردم...آروم لبامو از لباش برداشتم و سرمو روی قلبش گذاشت و گفت:
-داره دیوونه میشه..
خنده ای کردم وگفتم:صداشو دوست دارم ..آدینم.
-جون آدینم جون دلم
-آدین قول بده این صدای ضربان قلب فقط مال من باشه..
بویه ای روی موهام زدوگفت:
-چ قول بدم چ ندم خوش برای توع هس چ خودش چ صداش -نخیر باید قول بدی اونم زنونش
-وا متمعنی مردونه نبود؟
-ب هرحال زنونه و مردونه فرقی نداره قول بده؟
-قول قول میدم حالا اجازه دارم سوپمو بخورم..
-آره چراکه نه.یهو دیدم سرشو اورد جلو و خواست ببوستم ک گفتم:این نه سوپ واقعی منظورم بود..
خنده بلندی کردوگفت:توکه سیب سرخمی..
دیگه چیزی نگفتم و سوپشو بهش دادم و اونم خورد و بازم با شیطنت این آدم بشو نیست ک نیست..
۱۱.۳k
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.