ازدواج سوری پارت

ازدواج سوری پارت47


ته ـ بیاین سوارشید
مین هیوک ـ فقط باید دنبال دوستام هم بریم
ات ـ خب میریم

رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم دنبال دوستای مین هیوک
سوار کردیم دوتاشون دختر بودن یکیش هم پسر

+++سلام به همه
منو ته ـ سلام
ـ مین هیوک معرفی نمیکنی دوستاتو؟
مین هیونک ـ خب ایشون میا دوست دختر منه و ایشون هم دوستش نیگ نیگ و ایشونم چانیول هست بچه ها اینم عموم تهیونگ هستش و ایشون هم ات دوست دختر عمومه
ته ـ چه دوستای خوبی داری
مین هیوک ـ ما اینیم دیگه
ـ خب اول بریم سینما درسته؟
میا ـ اره

حرکت کردیم سمت سینما بعد چند دقیقه رسیدیم و رفتیم بیلیط رو گرفتیم تا فیلم شروع نیشد منو ته رفتیم خوراکی بخریم

ته ـ ات باید با مامانم اشنا شی
ـ چرا؟
ته ـ از تو براش تعریف کردم دلش میخواد تورو ببینه
ـ هییی"یه مشت زدم به بازوش"
ته ـ چیه؟ دوست نداری؟
ـ چرا دوست دارم اما...
ته ـ اما چی؟
ـ خجالت میکشم
ته ـ مامانم از اون مامانا نیست، مامانم انقدر مهربونه
ـ از همین الان ذوق دارم
ته ـ راستی من بوسمو میخوام
ـ الان؟
ته ـ اوهوم*با صدای بچگونه*
ـ یااا خودتو..

تهیونگ لباشو گذاشت رو لبام

ویو مین هیوک

میا ـ مین هیوک ازشون عکس بگیر
مین هیوک ـ باشه

گوشیمو در اوردم ازشون یواشکی عکس گرفتم خداراشکر مچمو نگرفتن

ـ چیزی نگینااا
چانیول ـ باشه

رفتیم سمتشون


ویو ات

بعد ده ثانیه از هم جدا شدیم

ـ بسه بیا بریم الان فیلم شروع میشه
ته ـ اخخخخ همیشه لبات خوشمزه تر میشه هااا
ـ بسه ته
ته ـ باشه
مین هیوک بیاین دیگه
ـ اومدیم

رفتیم داخل سالن سینما شماره صندلیامون جلوی جلو بود
رفتیم نشستیم

نیگ نیگ ـ چرا انقد جلو کور میشیم که
چانیول ـ همینو بگو
میا ـ بسه دیگه شروع شد فیلم

فیلم شروع شد خیلی باحال بود میخواستم ابمیوه بخورم که تهیونگ سرشو اورد جلوم از ابمیوه خورد
دیدگاه ها (۲)

ازدواج سوری پارت 48نیگ نیگ ـ نخورین بیاین اول یه سلفی بگیریم...

ازدواج سوری پارت 49میا ـ ات میشه بهم بگی مامان مین هیوک چی گ...

ازدواج سوری پارت 46چشمامو گذاشتم روی هم داشت خوابم میبرد که ...

ازدواج سوری پارت 45 هیونا نشسته بود رو صندلیم هیونا ـ عشقم ...

پارت ۲۱ فیک دور اما آشنا

پارت 2&:اوه خدای من یعنی قراره با آقای جنون ورزش کنیم؟ (خوشح...

#تناسخ_یک_مافیاPart:11 ات: وایییی خیلی نگرانم یعنی ر.ا کجا ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط