Part18 :
Part18 :
@ هاری تو این مدت بینهایت بهت وابسته شدم و فعمیدم دوست داریم دلم میخواد همیشه هروز و هر ثانیه کنارم باشی میتونی در خواست منو قبول کنی ؟ اومدم جواب بدم همون موقع با چیزی که دیدم کپ کردم دیدم کوک اومد پشت سوجون وایساد و
_ متاسفم ولی اون به یکی دیگه از قبل قولشو داده
+ کوو کوک تو اینجا چیکار میکنی هاااا ( عصبانیت و داد )
_ من بهتره اینو ازت بپرسم تو اینجا چیکار میکنی من تورو به مدت دوروز اخراج کردم و اونوقت تو اینجوری داری میکنی
@ هاری این همونه
_ این به درخت میگن اقای محترم من جئون جونگ کوک مدیر بزرگت ترین شرکت در کره ام
@ اوک بله هاری برام گفته بود چه ادمی هستین
_ اوم فک کنم این به خودمو اون ربط داره الانم با من میاد
+ من باتو هیچ جایی نمیام جئون تو واسهی من تموم شدی اگ اون نوقع یه درصدم میخواستم درخواستتون رو قبول کنم الان دیگه قبول نمیکنم الانم برید سوجو بیا منو توهم بربم خونه
÷ هاری
+ به تهیونگ تو اینو ور داشتی اوردی اینجا
÷ نگرانت شده بووم
+ نگرانم نبودی فقط میخواستی ارامشمو لهم بزنی بهت اون نوقع عم گفتم دنبالم نیا به موقش بر نیگردم خددم ولی تو باز اومدی چون ارامش من برات مهم نبو
÷ این طوری نیس برام مهم بود ولی نگرانت بودم
+ اگ نگرانم بودی اینو ور نمیداشتی و نمیوردی اینجا
_ هاری ببین بسه دیگه خواهش میکنم بسته دیگه نمیتونم تحمل ندارم برگرد خواهش میکنم دیگه توانی برای اددنه دادن ندارم ( با بغض )
+ اون موقعه ای که اون حرفا رو زدی باید فکر اینجاشم میکردی دیگه درسته
با سوجون سوار موتور شدیم اون رفت خونش منم رفتم خونم نصف شب بود خواب خواب بودم دیدم یه چیزی داره نیخوره به پنجرهی اتاقم با اون وضع لباسم پنجره رو باز کردم دیدم کوکه
_ هارییییی بیا پایییینن بیاااا
+ اسکل چیکار داری میکنی مستی تو
_ اره از عشق تو مست شدم بیا پاینننن
+ اسکل الان میان میکننت تو گونی میبرنت خره
_ پس ببا درو باز کن نبرنم
@ هاری تو این مدت بینهایت بهت وابسته شدم و فعمیدم دوست داریم دلم میخواد همیشه هروز و هر ثانیه کنارم باشی میتونی در خواست منو قبول کنی ؟ اومدم جواب بدم همون موقع با چیزی که دیدم کپ کردم دیدم کوک اومد پشت سوجون وایساد و
_ متاسفم ولی اون به یکی دیگه از قبل قولشو داده
+ کوو کوک تو اینجا چیکار میکنی هاااا ( عصبانیت و داد )
_ من بهتره اینو ازت بپرسم تو اینجا چیکار میکنی من تورو به مدت دوروز اخراج کردم و اونوقت تو اینجوری داری میکنی
@ هاری این همونه
_ این به درخت میگن اقای محترم من جئون جونگ کوک مدیر بزرگت ترین شرکت در کره ام
@ اوک بله هاری برام گفته بود چه ادمی هستین
_ اوم فک کنم این به خودمو اون ربط داره الانم با من میاد
+ من باتو هیچ جایی نمیام جئون تو واسهی من تموم شدی اگ اون نوقع یه درصدم میخواستم درخواستتون رو قبول کنم الان دیگه قبول نمیکنم الانم برید سوجو بیا منو توهم بربم خونه
÷ هاری
+ به تهیونگ تو اینو ور داشتی اوردی اینجا
÷ نگرانت شده بووم
+ نگرانم نبودی فقط میخواستی ارامشمو لهم بزنی بهت اون نوقع عم گفتم دنبالم نیا به موقش بر نیگردم خددم ولی تو باز اومدی چون ارامش من برات مهم نبو
÷ این طوری نیس برام مهم بود ولی نگرانت بودم
+ اگ نگرانم بودی اینو ور نمیداشتی و نمیوردی اینجا
_ هاری ببین بسه دیگه خواهش میکنم بسته دیگه نمیتونم تحمل ندارم برگرد خواهش میکنم دیگه توانی برای اددنه دادن ندارم ( با بغض )
+ اون موقعه ای که اون حرفا رو زدی باید فکر اینجاشم میکردی دیگه درسته
با سوجون سوار موتور شدیم اون رفت خونش منم رفتم خونم نصف شب بود خواب خواب بودم دیدم یه چیزی داره نیخوره به پنجرهی اتاقم با اون وضع لباسم پنجره رو باز کردم دیدم کوکه
_ هارییییی بیا پایییینن بیاااا
+ اسکل چیکار داری میکنی مستی تو
_ اره از عشق تو مست شدم بیا پاینننن
+ اسکل الان میان میکننت تو گونی میبرنت خره
_ پس ببا درو باز کن نبرنم
۱۶.۶k
۱۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.