🥀فصل دوم پارت 36🥀
🥀فصل دوم پارت 36🥀
هیونجین: خیلی خوشحالم که خوبی داداش
چان : ممنونم
هیونجین: هالا میبینی همون کسی که همچین کاری باهات کرده رو پیدا میکنیم هالا میبینی
یکی از پرستار وارده اوتاق شد و هیونجین بهش نگاهی انداخت پرستار سرم چان رو عوض میکرد هیونجین که با داداشم حرف میزدن مردکم چشماش رویه دختره بود
《《《《《《《《《《
ماکاتو که تویه استخر شنا میکرد یکی از دست بترسی مزاحمش شد
آقا میخواستم راجبه یه چیزی باهاتون حرف بزنم اگه وقت داری
ماکاتو از استخر اومد بیرون و با حوله بدنشو خوشک کرد و رویه میز اسلحه گذاشته بود و اسلحه رو برداست رفت سمته دستیارش
ماکاتو: خوب بگو ببینم چی میگی
آقا راستش همونجوری که گفتی بودین همیه مواد رو بردیم انباریه جنگل
ماکاتو اسلحشو رو سمته دستیارش گرفت و با یه تیر کارش رو تموم کرد به بقیه افرادش نگاهی انداخت
ماکاتو: عاقبته کسی که مزاحمم بشه رو ببینید
و دوباره هولش رو در آورد رفت سمته استخر خودشو رو پرت کرد تویه استخر و به عکسی که دستش خیره شده بود
ماکاتو : ات خیلی خوشگله اون
《《《《《《《《《《《
هانا که تویه اوتاق رویه تخت نشسته بود تویه فکر فروع رفته بود یعنی چرا چند روزه ازش خبر نیست گوشیش رو برداشت برایه بار 20 شماره انیوپ رو گرفت اما انیوپ جواب نمیداد این بار گوشیش رو پرت کرد سمتش دیوار آخه تو کجایی وقتی بهت نیاز دارم
《《《《《《《《《《
انیوپ گوشیش رو چک کرد با دیدنه 20 بار زنگ زدن بهش اون از طرفه معشوقش زود سفارش رو گرفت اما جواب نمیداد که بعد از چند و بقیه از شماره ناشناس بهش زنگ اومد و جواب داد
هانا : هی تو کجایی
انیوپ : ببخشید عزیزم کار داشتم
هانا : کارت بخوره تویه سرت وقتی من بهت نیاز دارم تو کارو میخواهی چیکار
انیوپ : خیلی سرم شلوغ بعدا باهات حرف میزنم بیب
هانا : باشه
انیوپ گوشیش رو قط کرد و مشغول کاراش شد
《《《《《《《《《《《
ادامه دارد
هیونجین: خیلی خوشحالم که خوبی داداش
چان : ممنونم
هیونجین: هالا میبینی همون کسی که همچین کاری باهات کرده رو پیدا میکنیم هالا میبینی
یکی از پرستار وارده اوتاق شد و هیونجین بهش نگاهی انداخت پرستار سرم چان رو عوض میکرد هیونجین که با داداشم حرف میزدن مردکم چشماش رویه دختره بود
《《《《《《《《《《
ماکاتو که تویه استخر شنا میکرد یکی از دست بترسی مزاحمش شد
آقا میخواستم راجبه یه چیزی باهاتون حرف بزنم اگه وقت داری
ماکاتو از استخر اومد بیرون و با حوله بدنشو خوشک کرد و رویه میز اسلحه گذاشته بود و اسلحه رو برداست رفت سمته دستیارش
ماکاتو: خوب بگو ببینم چی میگی
آقا راستش همونجوری که گفتی بودین همیه مواد رو بردیم انباریه جنگل
ماکاتو اسلحشو رو سمته دستیارش گرفت و با یه تیر کارش رو تموم کرد به بقیه افرادش نگاهی انداخت
ماکاتو: عاقبته کسی که مزاحمم بشه رو ببینید
و دوباره هولش رو در آورد رفت سمته استخر خودشو رو پرت کرد تویه استخر و به عکسی که دستش خیره شده بود
ماکاتو : ات خیلی خوشگله اون
《《《《《《《《《《《
هانا که تویه اوتاق رویه تخت نشسته بود تویه فکر فروع رفته بود یعنی چرا چند روزه ازش خبر نیست گوشیش رو برداشت برایه بار 20 شماره انیوپ رو گرفت اما انیوپ جواب نمیداد این بار گوشیش رو پرت کرد سمتش دیوار آخه تو کجایی وقتی بهت نیاز دارم
《《《《《《《《《《
انیوپ گوشیش رو چک کرد با دیدنه 20 بار زنگ زدن بهش اون از طرفه معشوقش زود سفارش رو گرفت اما جواب نمیداد که بعد از چند و بقیه از شماره ناشناس بهش زنگ اومد و جواب داد
هانا : هی تو کجایی
انیوپ : ببخشید عزیزم کار داشتم
هانا : کارت بخوره تویه سرت وقتی من بهت نیاز دارم تو کارو میخواهی چیکار
انیوپ : خیلی سرم شلوغ بعدا باهات حرف میزنم بیب
هانا : باشه
انیوپ گوشیش رو قط کرد و مشغول کاراش شد
《《《《《《《《《《《
ادامه دارد
۵.۵k
۰۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.