اتش سرد

اتش سرد
#پارت ۵

ا.ت ویو
رفتم تو اتاقم و خودمم درو قفل کردم و با گوشیم ور رفتم که از پشت در یه صدایی میومد

؟؟؟:یونگی زود باش مرد میخوام تو اون اتاق رو ببینم
یونگی:منم بهت گفتم چیزی تو اتاق نیست
؟؟؟:الان میفهمیم(تق تق تق)(زد به در )
ا.ت:جوابشو ندادم چون حرف یونگی یادم نرفته
یونگی:دیدی؟
؟؟؟:باشه مرد تو بردی
یونگی:بریم

ا.ت ویو
هوففففففف رفتن بخیر گذشت
(پرش به ۵ ساعت بعد)
یونگی ویو
واییییی خسته شدم ساعت چنده؟وااااااات ساعت ۲ شبه حتما ا.ت خوابیده بزار چک کنم
رفتم و دیدم هدفون تو گوششه داره به پنجره نگاه میکنه و............چی؟داره گریه میکنه ؟یعنی چرا؟اه تف بهش نمیتونم درو باز کنم چون بوی انسانیتش همه جا میپیچه
رفتم......
ا.ت ویو
هدفونمو گذاشتم و به دوستام........خانوادم.......کسایی که از دست دادم........کسایی که دارم......هه صبر کن اخری وجود نداره با فکر به همین چیزا بغض کردم و حتی مقاومت برای اینکه گریه کنم نداشتم و شروع به اشک ریختن کردم
(چند دقیقه بعد)
حس کردم یکی داره نگام میکنه ولی اهمیت ندادم چون هیچکس اینجا نیست
یونگی ویو
خب دیگه بسه وااااای چقدر خوابم میاد
یونگی:دوستان لطفا توجه کنید............از اینکه اومدین خیلی ممنونم ولی اگر دقت کنید ساعت ۴ صبحه و هر خوناشام الان وقت خوابشه پس لطفا............
(همه رفتن)
هوففففففف اخیش برم بخوابم (یونگی تو واقعا داری سختی میکشی که تا الان نخوابیدی میفهممت 😂)




بچه ها اگر کمه واقعا ببخشید خیلی خوابم میاد😂 حالا وقت کرم ریزییییییییی

۱۰ تا لایک
۵ تا کامنت بدون تکرار چون خدایی ۵ تا چیزی نیست
دیدگاه ها (۱۲)

اتش سرد #پارت ۶ برای حمایت نکردناتون هم شده میزارم😂شوگا ویور...

ا.ت :سرم داد نزن(داد)منو بزور اوردی اینجا حتی نمیگی کی هستی ...

اتش سرد#پارت۴از حمایتاتون در عجبم😐ا.ت ویورفتم تو اتاقم و رو ...

اتش سرد#پارت ۳ شرطا واقعا کم بود ولی نرسوندین 🥺ا.ت:باشه باشه...

پارت 8 جونگکوک:وایسا ا/ت: بله جونگکوک: هیچی برو ا/ت: وا چشه ...

پارت 10 بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خ...

پارت ۱۹ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط