وقتی رئیست تبدیل ب ددیت میشه
وقتی_رئیست_تبدیل_ب_ددیت_میشه
part_13
ویو ات
داشتم میرفتم که مانع رفتنم شد
جونگکوک: کجا با این عجله وقتی منو تحر،،،یک میکنی تا آخرش باش دیگه این درست نیست شیطونی میکنی و بعد بری میفهمی که من چی میگم
ات: درسته ولی اينجا جاش نیست
جونگکوک: راست میگی امشب توی با،،،ر چطوره؟
ات: اصلا فکرشم نکن
جونگکوک: ازت نظر نخواستم
ات: غلط کردم
جونگکوک: فایده ای نداره میریم با،،،ر یا همین جا انجام میدیم
ات: گزینه هیچ کدوم نداره
جونگکوک: جان تو اصلا راه نداره
ات: من خونه کار دارم
جونگکوک: وقتی کارت تموم شد با هم دیگه میریم
ات: باشه
ویو ات
کارا رو تموم کردم داشتم میرفتم که جونگکوک گفت
جونگکوک: صبر کن باهم دیگه میریم
ات: خودم میرم
جونگکوک: میرسونمت بعد منتظر میمونم تا با هم بریم با،،،ر
ات: شوخی میکنی
جونگکوک: مگه من شوخی دارم
ویو ات
سوار ماشین جونگکوک شدم منو برد خونه کلید رو درآوردم تا درو باز کنم که
ات: شما کجا کسی شما رو دعوت کرده؟
جونگکوک: ببخشید یادم رفت بگم که من همین جا هم میتونم کارمو شروع کنم
آروم آب دهنمو قورت دادم
درو باز کردم
ات: بفرمایید داخل بیرون بده
جونگکوک: آفرین الان شد برو آماده شو
ویو ات
رفتم ی لبا،،،س پوشیدم و ی آرایش ملایم کردم رفتم پایین
جونگکوک: خیلی خوشگل شدی
ات: لبخند
جونگکوک: یادت باشه که این خوشگلی فقط برای منه
ویو ات
رفتیم با،،،ر که چشمم به تهیونگ خورد اگه تهیونگ منو ببینه چی اونم با جونگکوک از شانس بدم تهیونگ منو دید اومد جلوم
تهیونگ: به به خانم ات اینجا چیکار میکنی؟
ات: من...چيزه
که یهو صدای جونگکوک اومد
جونگکوک: تهیونگ ات با من اومده
تهیونگ: که اینطور
که هم دیگه رو بغل کردن
ات: شما هم دیگه رو میشناسین
جونگکوک: معلومه تهیونگ رفیقم
ات: وای نه
جونگکوک: چی شده
ویو ات
اگه تهیونگ بفهمه که من با دوستش توی را،،،بطه ام نه نه
جونگکوک: ات از چی می ترسی
ات: من کار دارم فعلا
جونگکوک دست منو گرفت
جونگکوک: نمیخوای به تهیونگ بگی
ات: نه
تهیونگ: چی شده که نمیخوای بگی؟
جونگکوک: من میگم... تهیونگ نمیدونم از اینکه ات بهت خیا،،،نت کنه چه حالی پیدا میکنی
تهیونگ: ات...خیا،،،نت نه بابا شوخی میکنی ات هیچ وقت اینکارو با من نمیکنه
جونگکوک: ولی چرا بهت خیا،،،نت کرده ات الان عا،،،شق منه
نیشخندی زد و گفت
تهیونگ: پس وقتی بهت گفتم عا،،،شق کی شده چرا نگفتی از چی ترسی
ات: نمیدونستم که جونگکوک دوست توعه وگرنه...
تهیونگ: من مشکلی با جونگکوک ندارم جونگکوک تو با من مشکل داری؟
جونگکوک: منم مشکلی ندارم
ات: درمورد چی مشکلی ندارین
تهیونگ: فکر نکنم تو هم مشکلی داشته باشی اینکه دو تا د،د،ی داشته باشی
ات: یکی هم زیاده دو تا میخوام....
تهکوک: هيس!!
که هر دو تا دست منو گرفتن....
#فیک
part_13
ویو ات
داشتم میرفتم که مانع رفتنم شد
جونگکوک: کجا با این عجله وقتی منو تحر،،،یک میکنی تا آخرش باش دیگه این درست نیست شیطونی میکنی و بعد بری میفهمی که من چی میگم
ات: درسته ولی اينجا جاش نیست
جونگکوک: راست میگی امشب توی با،،،ر چطوره؟
ات: اصلا فکرشم نکن
جونگکوک: ازت نظر نخواستم
ات: غلط کردم
جونگکوک: فایده ای نداره میریم با،،،ر یا همین جا انجام میدیم
ات: گزینه هیچ کدوم نداره
جونگکوک: جان تو اصلا راه نداره
ات: من خونه کار دارم
جونگکوک: وقتی کارت تموم شد با هم دیگه میریم
ات: باشه
ویو ات
کارا رو تموم کردم داشتم میرفتم که جونگکوک گفت
جونگکوک: صبر کن باهم دیگه میریم
ات: خودم میرم
جونگکوک: میرسونمت بعد منتظر میمونم تا با هم بریم با،،،ر
ات: شوخی میکنی
جونگکوک: مگه من شوخی دارم
ویو ات
سوار ماشین جونگکوک شدم منو برد خونه کلید رو درآوردم تا درو باز کنم که
ات: شما کجا کسی شما رو دعوت کرده؟
جونگکوک: ببخشید یادم رفت بگم که من همین جا هم میتونم کارمو شروع کنم
آروم آب دهنمو قورت دادم
درو باز کردم
ات: بفرمایید داخل بیرون بده
جونگکوک: آفرین الان شد برو آماده شو
ویو ات
رفتم ی لبا،،،س پوشیدم و ی آرایش ملایم کردم رفتم پایین
جونگکوک: خیلی خوشگل شدی
ات: لبخند
جونگکوک: یادت باشه که این خوشگلی فقط برای منه
ویو ات
رفتیم با،،،ر که چشمم به تهیونگ خورد اگه تهیونگ منو ببینه چی اونم با جونگکوک از شانس بدم تهیونگ منو دید اومد جلوم
تهیونگ: به به خانم ات اینجا چیکار میکنی؟
ات: من...چيزه
که یهو صدای جونگکوک اومد
جونگکوک: تهیونگ ات با من اومده
تهیونگ: که اینطور
که هم دیگه رو بغل کردن
ات: شما هم دیگه رو میشناسین
جونگکوک: معلومه تهیونگ رفیقم
ات: وای نه
جونگکوک: چی شده
ویو ات
اگه تهیونگ بفهمه که من با دوستش توی را،،،بطه ام نه نه
جونگکوک: ات از چی می ترسی
ات: من کار دارم فعلا
جونگکوک دست منو گرفت
جونگکوک: نمیخوای به تهیونگ بگی
ات: نه
تهیونگ: چی شده که نمیخوای بگی؟
جونگکوک: من میگم... تهیونگ نمیدونم از اینکه ات بهت خیا،،،نت کنه چه حالی پیدا میکنی
تهیونگ: ات...خیا،،،نت نه بابا شوخی میکنی ات هیچ وقت اینکارو با من نمیکنه
جونگکوک: ولی چرا بهت خیا،،،نت کرده ات الان عا،،،شق منه
نیشخندی زد و گفت
تهیونگ: پس وقتی بهت گفتم عا،،،شق کی شده چرا نگفتی از چی ترسی
ات: نمیدونستم که جونگکوک دوست توعه وگرنه...
تهیونگ: من مشکلی با جونگکوک ندارم جونگکوک تو با من مشکل داری؟
جونگکوک: منم مشکلی ندارم
ات: درمورد چی مشکلی ندارین
تهیونگ: فکر نکنم تو هم مشکلی داشته باشی اینکه دو تا د،د،ی داشته باشی
ات: یکی هم زیاده دو تا میخوام....
تهکوک: هيس!!
که هر دو تا دست منو گرفتن....
#فیک
۵.۳k
۲۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.