پارت ۳ چند پارتی وقتی بهت خیانت کرد.....
پارت ۳ چند پارتی وقتی بهت خیانت کرد.....
ات: هع اقای جئون جونگکوک فقط منتظرم قیافتو ببینم وقتی داری این فلشو نگا میکنی
در واقع لیا فقط به خاطر اینکه پولای کوک رو بالا بکشه باهاش وارد رابطه شده و خودش یه دوست پسر داره که باهم دست به یکی کردن تا اتو از سر راه بردارن
ات ویو
لباسامو پوشیدم
فلشم برداشتم و به سمت خونه کوک راه افتادم
زینگگ
کوک: بیبی من میرم باز کنم ببینم کیه <
درو باز کردم که دیدم باز اون دختره هر*ه <
چیه نکنه اومدی التماس کنی که ولت نکنم نخیر پارک ات فردا دادگاه میبینمت. نیشخند<
ات: پوزخند. حداقل بزار قبل رفتم یه هدیه ناقابل بهت بدم اقای جئون
کوک: چیه نکنه فک کردی با این کارات برمیگردم پیشت. پوزخند
ات: اینکه دیگه برگردی یا نه برام اصلا مهم نیست الانم برو کنار میخوام برم از اتاقم یه چیزی بردارم
کوک رفت کنار و ات وارد خونه شد
لیا: ددی کی بود
کوک: هیچی بیبی ادم مهمی نیس
ات: بغض کرده بودم ولی من نباید جلویه اون ضعیف بنظر بیام
ببخشید که مزاحم اوقات خوشتون شدم
لیا: تو اینجا چیکار میکنی ددی چرا اینو راه دادی
کوک: ولش کن بیبی
ات رفت و الکی خودشو بالا مشغول کرده بود
راستش دوست داشت واکنش کوک وقتی اون فلشو میبینه ببینه
دوست داشت اونم یکم کوکو زجر بده همونکاری که کوک با ات کرد
کوک ویو
خیلی دوست داشتم بدونم تو اون ولش چیه
کوک: بیبی بیا باهم این فلشرو ببینیم
لیا: اون دیگه چیه
کوک: مهم نیس فقط بیا ببینیم
کوک فلش زد اما با چیزی که دید صورتش از عصبانیت قرمز شده و لیا داشت با ترس به صفحه مانیتور نگاه میکرد
لیا بود و داشت یکی رو میبوسید <
عکس پیاماش با دوست پسرشم بود
کوک فهمید همش یه نقشه بوده
کوک: تویه عوضی چه گوهی خوردی (عربده)
لیا:کوک عزیزم اروم باش(ترس و متعجب)
کوک: اسمه منو به زبون کثیفت نیار دختره هر*ه گمشو از خونه من بیرون (عربده)
لیا: ا اما
که کوک یه سیلی محکم بهش زد
کوک: بیرونننن(عربده)
لیا رفت بیرون
ات که از صدای عربده کوک ماجرا فهمید با چهره خیلی سرد از پله ها پایین رفت
کوک وقتی اتو دید به کلی چهرش عوض شد ات قشنگ میتونست پشیمونی رو تویه چشای پر اشک کوک ببینه
شرط پارت بعد ۳ تا فالوور
ات: هع اقای جئون جونگکوک فقط منتظرم قیافتو ببینم وقتی داری این فلشو نگا میکنی
در واقع لیا فقط به خاطر اینکه پولای کوک رو بالا بکشه باهاش وارد رابطه شده و خودش یه دوست پسر داره که باهم دست به یکی کردن تا اتو از سر راه بردارن
ات ویو
لباسامو پوشیدم
فلشم برداشتم و به سمت خونه کوک راه افتادم
زینگگ
کوک: بیبی من میرم باز کنم ببینم کیه <
درو باز کردم که دیدم باز اون دختره هر*ه <
چیه نکنه اومدی التماس کنی که ولت نکنم نخیر پارک ات فردا دادگاه میبینمت. نیشخند<
ات: پوزخند. حداقل بزار قبل رفتم یه هدیه ناقابل بهت بدم اقای جئون
کوک: چیه نکنه فک کردی با این کارات برمیگردم پیشت. پوزخند
ات: اینکه دیگه برگردی یا نه برام اصلا مهم نیست الانم برو کنار میخوام برم از اتاقم یه چیزی بردارم
کوک رفت کنار و ات وارد خونه شد
لیا: ددی کی بود
کوک: هیچی بیبی ادم مهمی نیس
ات: بغض کرده بودم ولی من نباید جلویه اون ضعیف بنظر بیام
ببخشید که مزاحم اوقات خوشتون شدم
لیا: تو اینجا چیکار میکنی ددی چرا اینو راه دادی
کوک: ولش کن بیبی
ات رفت و الکی خودشو بالا مشغول کرده بود
راستش دوست داشت واکنش کوک وقتی اون فلشو میبینه ببینه
دوست داشت اونم یکم کوکو زجر بده همونکاری که کوک با ات کرد
کوک ویو
خیلی دوست داشتم بدونم تو اون ولش چیه
کوک: بیبی بیا باهم این فلشرو ببینیم
لیا: اون دیگه چیه
کوک: مهم نیس فقط بیا ببینیم
کوک فلش زد اما با چیزی که دید صورتش از عصبانیت قرمز شده و لیا داشت با ترس به صفحه مانیتور نگاه میکرد
لیا بود و داشت یکی رو میبوسید <
عکس پیاماش با دوست پسرشم بود
کوک فهمید همش یه نقشه بوده
کوک: تویه عوضی چه گوهی خوردی (عربده)
لیا:کوک عزیزم اروم باش(ترس و متعجب)
کوک: اسمه منو به زبون کثیفت نیار دختره هر*ه گمشو از خونه من بیرون (عربده)
لیا: ا اما
که کوک یه سیلی محکم بهش زد
کوک: بیرونننن(عربده)
لیا رفت بیرون
ات که از صدای عربده کوک ماجرا فهمید با چهره خیلی سرد از پله ها پایین رفت
کوک وقتی اتو دید به کلی چهرش عوض شد ات قشنگ میتونست پشیمونی رو تویه چشای پر اشک کوک ببینه
شرط پارت بعد ۳ تا فالوور
۲۳.۰k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.