عشق یهویی³⁹
عشقیهویی³⁹
(هاهااااا گذاشتممم🐸🤍)
اتویو
تهیونگ..داشت اون دختره رو میبوسید(هانول بود اون دختره)
کم کم کارشون داشت اوج میگرفت ک گوشیم زنگ خورد
تهیونگویو
هیچکدوم از کارام دسته خودم نبود
صدای گوشی اومد برگشتم دیدم اتس
همهچی از سرم پرید
تهیونگ ـ ا...ات بزار توضیح بد...
ات ـ نیازی نیس..خودم همهچیو دیدم
اتویو
با شتاب رفتم پیش دخترا
ات ـ دخملا..من زودتر میرم*بغض*
رزی ـ باچههههههه*مست*
سریع از بار زدم بیرون
داشتم همینطوری میرفتم ک یونگیو دیدم داره ی دختره رو میبوسه
همینو کم داشتم
(دلم برا ات سوختتتت😂)
بغضم ب گریه تبدیل شد
همینطوری واسه خودم میرفتم
نمیدونم کجا ولی میرفتم
یونگیویو
ات رو دیدم داشت گریه میکرد
یونگی ـ عشقم همینجا وایسا الان میام
دختره ـ اوکی👌
رفتم پیش ات، دستشو گرفتم ولی پسم زد
یونگی ـ چیشده؟
ات ـ هیچی..برو حال کن*گریه*
ادمینویو
بد زخمیه مگه ن؟
فک کن دونفرو دوس داشته باشی
ولی توی ی شب خیانتشونو ببینی
میدونین، قلب ات مثل خونهی تازه ساخت میمونه ک یهو زلزله میادو خراب میشه
کسی ک اون خونهرو ساخته بود، ناامید میشه، دیگه نمیتونه درستش کنه، چون اون خونه پورد شده و راهی نیست
تنها کاری ک میتونه بکنه غصه خوردنه..
تهیونگویو
این..چ کاری بود من کردم؟
رفتم پیش این دختره
هانول ـ ددی ادامه بد....
تهیونگ ـ (ب هانول چک زد) دخترهی هرزهههههههه*داد*از جلو چشمام خفه شووووووو
از بار رفتم بیرون دنبال ات
دستامو کردم لای موهام
ینی الان کجاس؟
چرا این کارو کرددممممم؟
ـــــ
حیمایت.
(هاهااااا گذاشتممم🐸🤍)
اتویو
تهیونگ..داشت اون دختره رو میبوسید(هانول بود اون دختره)
کم کم کارشون داشت اوج میگرفت ک گوشیم زنگ خورد
تهیونگویو
هیچکدوم از کارام دسته خودم نبود
صدای گوشی اومد برگشتم دیدم اتس
همهچی از سرم پرید
تهیونگ ـ ا...ات بزار توضیح بد...
ات ـ نیازی نیس..خودم همهچیو دیدم
اتویو
با شتاب رفتم پیش دخترا
ات ـ دخملا..من زودتر میرم*بغض*
رزی ـ باچههههههه*مست*
سریع از بار زدم بیرون
داشتم همینطوری میرفتم ک یونگیو دیدم داره ی دختره رو میبوسه
همینو کم داشتم
(دلم برا ات سوختتتت😂)
بغضم ب گریه تبدیل شد
همینطوری واسه خودم میرفتم
نمیدونم کجا ولی میرفتم
یونگیویو
ات رو دیدم داشت گریه میکرد
یونگی ـ عشقم همینجا وایسا الان میام
دختره ـ اوکی👌
رفتم پیش ات، دستشو گرفتم ولی پسم زد
یونگی ـ چیشده؟
ات ـ هیچی..برو حال کن*گریه*
ادمینویو
بد زخمیه مگه ن؟
فک کن دونفرو دوس داشته باشی
ولی توی ی شب خیانتشونو ببینی
میدونین، قلب ات مثل خونهی تازه ساخت میمونه ک یهو زلزله میادو خراب میشه
کسی ک اون خونهرو ساخته بود، ناامید میشه، دیگه نمیتونه درستش کنه، چون اون خونه پورد شده و راهی نیست
تنها کاری ک میتونه بکنه غصه خوردنه..
تهیونگویو
این..چ کاری بود من کردم؟
رفتم پیش این دختره
هانول ـ ددی ادامه بد....
تهیونگ ـ (ب هانول چک زد) دخترهی هرزهههههههه*داد*از جلو چشمام خفه شووووووو
از بار رفتم بیرون دنبال ات
دستامو کردم لای موهام
ینی الان کجاس؟
چرا این کارو کرددممممم؟
ـــــ
حیمایت.
۱۶.۷k
۲۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.