قلبم برای توستp²⁶
قلبم برای توستp²⁶
ویو یونا
*زنگ در*
یونا: جونگ کوک درو باز کن کیومیه
کوک: اوکی..
کیومی: عا سلام جونگ کوک.. خواب بودی؟
کوک: سلام.. اره.. ولی قبل اومدن تو بیدار شدم
کیومی: اهان..
یونا: سلام کیومی
کیومی: سلام اونییی
یونا: برو وسایلت و بزار اتاقم بیا ناهار بخوریم..
کیومی: باشه..
وقتی همه اومدن نشستیم و شروع کردیم..
یونا: چی میخوری کیومی؟
کیومی: عام.. نودللل
یونا: بیا عزیزم
کیومی: مرسییی.
یونا: کوک اوپا تو چی میخوری؟
کوک: دوکبوکی و نودل
یونا: بیا اوپا
کوک: مرسی نونا
کیومی: وای یونا دسپختت حرف ندارهههه:))
یونا: مرسی نوش جونت عزیزم
کیومی: خوش بحال کوک که تورو داره:)
کوک: واقعا خوشبحالم:)
یونا: ممنون..حالا بخورین..
*بعد غذا*
کیومی: مرسی اونیی خیلی خوب بود
یونا: نوش جونت چاگیا♡
کوک: یونا با من کاری نداری؟
یونا: نه بانی خدافظ
کوک: کیومی خدافظ
کیومی: خدافظ
یونا: خب بیا بریم..
کیومی: جونگ کوک کجا رفت؟
یونا: رفت باشگاه...
کیومی: اهان درس خونده؟
یونا: اره.. تو به فکر خودت باش بیا بریم
*دو ساعت بعد*
یونا: فهمیدی کیومی؟
کیومی: اره اونی خیلی قشنگ درس میدی:)
یونا: خب خداروشکر که فهمیدی.. خب تموم شد
کیومی: وای خداروشکر
یونا: بیا بریم استراحت..
کیومی: بریم
با کیومی نشستیم یکم خوراکی خوردیم و حرف زدیم که بلند شد که بره
کیومی: اونی من دیگه برم..
یونا: میموندی حالا..
کیومی: مرسی ولی میخواد مهمون میاد برامون مامانم دست تنهاس.. باید برم کمکش
یونا: باشه عزیزم خدافظ
کیومی: خدافظ
کیومی که رفت بلند شدم یکم خونه و جمع و جور کردم و بعد نشستم یه نگاه کلی به کتابم انداختم.. چون تو طول سال خونده بودم و بلد بودم نخونده هم قبول بودم.. بعد بلند شدم یذره کتاب خوندم و تصمیم گرفتم تا کوک میاد بخوابم
*
با صدای در از خواب پریدم.. کش و قوسی به بدنم دادم و رفتم پایین..
کوک: یوناا.. کجایی؟؟ من اومدم
یونا: اینجام..
کوک: سلام خانم خوابالو
یونا: سلام..
کوک: بیا ساندویچ گرفتم..
یونا: وایی مرسیی
کوک: خواهش میکنم.. من میرم لباسام و عوض کنم بیام
یونا: باشه..
رفتم نشستم پشت میز و منتظر شدم تا کوک بیاد
کوک: پس چرا شروع نکردی؟
یونا: منتظر تو بودم:)
کوک: اهان.. بیا بخوریم
_________________________
هلووو کیوتام چطوریدد؟؟
پارت جدید خدمتتون🥺💗
لاک و کامنت یادتون نره❤️🍓
ویو یونا
*زنگ در*
یونا: جونگ کوک درو باز کن کیومیه
کوک: اوکی..
کیومی: عا سلام جونگ کوک.. خواب بودی؟
کوک: سلام.. اره.. ولی قبل اومدن تو بیدار شدم
کیومی: اهان..
یونا: سلام کیومی
کیومی: سلام اونییی
یونا: برو وسایلت و بزار اتاقم بیا ناهار بخوریم..
کیومی: باشه..
وقتی همه اومدن نشستیم و شروع کردیم..
یونا: چی میخوری کیومی؟
کیومی: عام.. نودللل
یونا: بیا عزیزم
کیومی: مرسییی.
یونا: کوک اوپا تو چی میخوری؟
کوک: دوکبوکی و نودل
یونا: بیا اوپا
کوک: مرسی نونا
کیومی: وای یونا دسپختت حرف ندارهههه:))
یونا: مرسی نوش جونت عزیزم
کیومی: خوش بحال کوک که تورو داره:)
کوک: واقعا خوشبحالم:)
یونا: ممنون..حالا بخورین..
*بعد غذا*
کیومی: مرسی اونیی خیلی خوب بود
یونا: نوش جونت چاگیا♡
کوک: یونا با من کاری نداری؟
یونا: نه بانی خدافظ
کوک: کیومی خدافظ
کیومی: خدافظ
یونا: خب بیا بریم..
کیومی: جونگ کوک کجا رفت؟
یونا: رفت باشگاه...
کیومی: اهان درس خونده؟
یونا: اره.. تو به فکر خودت باش بیا بریم
*دو ساعت بعد*
یونا: فهمیدی کیومی؟
کیومی: اره اونی خیلی قشنگ درس میدی:)
یونا: خب خداروشکر که فهمیدی.. خب تموم شد
کیومی: وای خداروشکر
یونا: بیا بریم استراحت..
کیومی: بریم
با کیومی نشستیم یکم خوراکی خوردیم و حرف زدیم که بلند شد که بره
کیومی: اونی من دیگه برم..
یونا: میموندی حالا..
کیومی: مرسی ولی میخواد مهمون میاد برامون مامانم دست تنهاس.. باید برم کمکش
یونا: باشه عزیزم خدافظ
کیومی: خدافظ
کیومی که رفت بلند شدم یکم خونه و جمع و جور کردم و بعد نشستم یه نگاه کلی به کتابم انداختم.. چون تو طول سال خونده بودم و بلد بودم نخونده هم قبول بودم.. بعد بلند شدم یذره کتاب خوندم و تصمیم گرفتم تا کوک میاد بخوابم
*
با صدای در از خواب پریدم.. کش و قوسی به بدنم دادم و رفتم پایین..
کوک: یوناا.. کجایی؟؟ من اومدم
یونا: اینجام..
کوک: سلام خانم خوابالو
یونا: سلام..
کوک: بیا ساندویچ گرفتم..
یونا: وایی مرسیی
کوک: خواهش میکنم.. من میرم لباسام و عوض کنم بیام
یونا: باشه..
رفتم نشستم پشت میز و منتظر شدم تا کوک بیاد
کوک: پس چرا شروع نکردی؟
یونا: منتظر تو بودم:)
کوک: اهان.. بیا بخوریم
_________________________
هلووو کیوتام چطوریدد؟؟
پارت جدید خدمتتون🥺💗
لاک و کامنت یادتون نره❤️🍓
۱۰.۱k
۰۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.