فیک جداناپذیر پارت ۸۱
فیک جداناپذیر پارت ۸۱
از زبان ات
داشتم کم کم از خواب بیدار میشدم وای دیشب عجب خوابی دیدم بدترین خواب تمام عمرم بود خواب دیدم که کنار جونگ کوک خوابیدم اما هیچی تنم نبود و جونگ کوک هم کاملا لخت لخت بود
از این می ترسیدم که این فقط یه خواب نبوده باشه
آروم پلکامو باز کردم که دیدم سرم روی سینه های لختشه و دقیقاً روش خوابیدم و هر دوتامون کاملا لختیم و هیچی هم تنمون نیست فقط لحاف رو مونو پوشیده بود تا معلوم نباشیم لختیم
وای نه یعنی دیشب چه اتفاقی بینمون افتاد؟ هر چقدر فکر کردم دیدم اصلا با عقل جور در نمیاد پس چرا لختیم و روی هم خوابیدیم؟
داشتم از خجالت آب میشدم سرمو تو سینش فشار دادم تا خودمو از همه چی محو کنم نمی دونستم چه خاکی تو سرم کنم
با نوک انگشتام تمام خطوط سینش رو دنبال می کردم لمس کردن سیکس پک های برآمدش دیوونه ترین کار دنیا بود
چطوری زیر این لباسای گرون قیمتش یه همچین بدن خوش هیکلی رو داره انگار دادنش دست مجسمه کار که انقدر حرفه ای مو به مو مجسمه کاری شده بود
چطوری می تونست انقدر خوش هیکل بلند قد و قامت خوشتیپ جنتلمن هات و یک درصد کیوت و مهربون (یک درصد مهربون؟) باشه
دلم می خواست همیشه همینجوری کنار هم بخوابیم چی دیگه از این بهتر؟؟؟؟
هم متکام بود هم لحافم می تونم تضمین کنم که حتی زیر برف هم بدنش مثل آتیش عمل میکنه و سینش هم مثل یه متکا و تکیه گاه نرم برام بود
نفساس خیلی عمیق بود پس این یعنی اینکه هنوز غرق خواب بود پس راحت می تونسم به کارم ادامه بدم
داشتم همینجور با بند انگشتم تمام خطوط بدنش رو دنبال می کردم سیکس پک هاش بدجوری داشتن دیوونم می کردن که یدفه با صداش قلبم ایستاد
جونگ کوک: ظاهراً خیلی خوشت اومده می خوای ماساژورم شی؟
ات: چی؟ مگه چی داری که بخود باعث تحریکم شه؟ (وای خدا باید به من جایزه ی بدترین دروغگوی دنیا رو بدن)
جونگ کوک: واقعاً بهت تبریک میگم تو الان بهترین دروغ دنیا رو بهم گفتی
وای داشتم از خجالت ذوب میشدم حالا چه غلطی کنم؟
تا خواستم از روش بلند شم با هر دو تا دستش پشت کمرو حلقه کرد و منو محکم به بدنش نگه داشت
ات: یاااااااا جونگ کوک بزار برم زودباش بلند شو بریم لباسامونو تنمون کنیم یه وقت یه نفر بیاد مارو تو این وضعیت ببینه سکته میکنه پاشو پاشو
جونگ کوک: اولن هیچکس اجازه نداره وارد این اتاق شه دومن مگه چه اشکالی داره ما کنار هم بخوابیم؟
ات: آخه من لختم و تو هم لختی
جونگ کوک: خب که چی؟ تازه برو خداروشکر کن که فقط لختیم و کاره دیگه ای نکردیم اونم چون من دیشب خیلی خسته بودم وگرنه نمی زاشتم به این راحتیا از چنگم فرار کنی و راحت بخوابی دفعه ی بعد خواب بی خواب
یاااااااا خدا این داشت چی میگفت یعنی چی که کاره دیگه ای نکردیم یعنی می خواست بکنه؟🤐
از زبان ات
داشتم کم کم از خواب بیدار میشدم وای دیشب عجب خوابی دیدم بدترین خواب تمام عمرم بود خواب دیدم که کنار جونگ کوک خوابیدم اما هیچی تنم نبود و جونگ کوک هم کاملا لخت لخت بود
از این می ترسیدم که این فقط یه خواب نبوده باشه
آروم پلکامو باز کردم که دیدم سرم روی سینه های لختشه و دقیقاً روش خوابیدم و هر دوتامون کاملا لختیم و هیچی هم تنمون نیست فقط لحاف رو مونو پوشیده بود تا معلوم نباشیم لختیم
وای نه یعنی دیشب چه اتفاقی بینمون افتاد؟ هر چقدر فکر کردم دیدم اصلا با عقل جور در نمیاد پس چرا لختیم و روی هم خوابیدیم؟
داشتم از خجالت آب میشدم سرمو تو سینش فشار دادم تا خودمو از همه چی محو کنم نمی دونستم چه خاکی تو سرم کنم
با نوک انگشتام تمام خطوط سینش رو دنبال می کردم لمس کردن سیکس پک های برآمدش دیوونه ترین کار دنیا بود
چطوری زیر این لباسای گرون قیمتش یه همچین بدن خوش هیکلی رو داره انگار دادنش دست مجسمه کار که انقدر حرفه ای مو به مو مجسمه کاری شده بود
چطوری می تونست انقدر خوش هیکل بلند قد و قامت خوشتیپ جنتلمن هات و یک درصد کیوت و مهربون (یک درصد مهربون؟) باشه
دلم می خواست همیشه همینجوری کنار هم بخوابیم چی دیگه از این بهتر؟؟؟؟
هم متکام بود هم لحافم می تونم تضمین کنم که حتی زیر برف هم بدنش مثل آتیش عمل میکنه و سینش هم مثل یه متکا و تکیه گاه نرم برام بود
نفساس خیلی عمیق بود پس این یعنی اینکه هنوز غرق خواب بود پس راحت می تونسم به کارم ادامه بدم
داشتم همینجور با بند انگشتم تمام خطوط بدنش رو دنبال می کردم سیکس پک هاش بدجوری داشتن دیوونم می کردن که یدفه با صداش قلبم ایستاد
جونگ کوک: ظاهراً خیلی خوشت اومده می خوای ماساژورم شی؟
ات: چی؟ مگه چی داری که بخود باعث تحریکم شه؟ (وای خدا باید به من جایزه ی بدترین دروغگوی دنیا رو بدن)
جونگ کوک: واقعاً بهت تبریک میگم تو الان بهترین دروغ دنیا رو بهم گفتی
وای داشتم از خجالت ذوب میشدم حالا چه غلطی کنم؟
تا خواستم از روش بلند شم با هر دو تا دستش پشت کمرو حلقه کرد و منو محکم به بدنش نگه داشت
ات: یاااااااا جونگ کوک بزار برم زودباش بلند شو بریم لباسامونو تنمون کنیم یه وقت یه نفر بیاد مارو تو این وضعیت ببینه سکته میکنه پاشو پاشو
جونگ کوک: اولن هیچکس اجازه نداره وارد این اتاق شه دومن مگه چه اشکالی داره ما کنار هم بخوابیم؟
ات: آخه من لختم و تو هم لختی
جونگ کوک: خب که چی؟ تازه برو خداروشکر کن که فقط لختیم و کاره دیگه ای نکردیم اونم چون من دیشب خیلی خسته بودم وگرنه نمی زاشتم به این راحتیا از چنگم فرار کنی و راحت بخوابی دفعه ی بعد خواب بی خواب
یاااااااا خدا این داشت چی میگفت یعنی چی که کاره دیگه ای نکردیم یعنی می خواست بکنه؟🤐
۲۴.۱k
۲۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.