لجبازجذاب P

لجباز_جذاب P8

ا/ت: به بقیه عشق و حالم برسم
کوک:مگه اینجا کار نداشتی؟
ا/ت: چرا ولی تموم شد
کوک: اوک
ــــــــــــــــــ
وقتی کوک و دیدم حسابی جا خوردم. و بعد از حرف زدن باهاش رفتم توی پارتی

خدمتکار: بفرمایید
ا/ت: نه ممنون
آیو: عه ات تو هم اومدی
ا/ت: عه اره انا گفتش میای
آیو: عههه بریم اون سمت؟
ا/ت: عا نه من همینجام تو برو
آیو: چرا؟
ا/ت: چون زیاد اهلش نیستم
آیو: دروغ نگو از منم پایه تری ادا در نیار حوصله ندارم
ا/ت: زود میام ولی...
آیو: باشه
با آیو رفتیم توی مهمونی اصلی یه ذره نشستیم که آیو رفت برقصه و منم نگاش میکردم که یه پسره ای اومد سمتم و ازم خواست که باهاش برقصم...
پسره: افتخار اشناییبا کیو دارم
ا/ت: ات هستم و شما؟
پسره: منم سوک کیونگم
ا/ت: خوشبختم
سوک کیونگ: چرا تنهایی دوست پسرت کجاست؟
که یهو کوک اومد کنارم نشست این پسر همه جا پیداش میره تو همه چیز باید دخالت کنه
کوک: چرا اینجایی بیا بریم...
ا/ت: خوبم ممنون
کوک: ایشون کی اند؟
سوک کیونگ: من سوک کیونگم شما جانگکوکی
کوک: درسته
ا/ت: خب تا شما یه گپی میزنید منم یه چرخی میزنم
کوک: بشین کجا؟
سوک کیونگ: ا/ت میای برقصیم؟
کوک: نه حالا بفرما
ا/ت: من معذرت میخوام الان میام توضیح میدم
کوک: بشین شما
سوک کیونگ: نمیرقصی ات؟
ا/ت: فعلا نه
ــــــــــــــــــــ
کوک: خوبه که باهمچین کسی نرفتی برقصی
ا/ت: تو چته با من چه مشکلی داری؟
کوک: درست باش
ا/ت: دلم نمیخواد اون تویی که باید درست باشی
کوک: که اینطور...
فکر نمیکردم دیگه بعد گفتن این حرف دیگه باهام کاری داشته باشه واز جاش بلند شد ورفت و بهم چیزی نگفت که چی شده چند دقیقه بعد چند نفر اومدن سمتم و...
_خانم شما کیم ات هستید؟
ا/ت: چیشده؟ اره
_برادرتون باهاتون کار داره بیرون منتظرتونه
ا/ت: برادرم باشه باشه الان میام
ـــــــــــــــــ
کوک: چیشد.؟
_بهشون گفتم خیلی ترسیدن و الانم فکر کنم برسن
کوک: خوبه...
ــــــــــــــــــــــــــــــ
منم از مهمونی خارج شدم ولی هیچ کس نبود جز کوک که دستمو گرفت و کشید سمت خودش...

کوک: بامن لجبازی میکنی اره؟
ا/ت: یاااااا کوکککک ولممم کن
کوک: دلم نمیخواد؟ دوست نداره
ا/ت: یااااا
کوک: ساکت
ا/ت: خب ولم کن؛ تو چیکار به من داری؟
کوک: چون زیادی رو مخمی
ا/ت: باشه تلافی کن اما اروم نمیشینم
کوک: عجب ادمی تو
ا/ت: تازه اون رو مو ندیدی
کوک: خیلی خب بروو بچرخ تا بچرخیم ببینم کی میبره
ا/ت: باشههه
کوک: بریم..
_ بله
ـــــــــــــــــــــــ
منم بعد از رفتن کوک رفتم خونمون که تهیونگ خیلی از دستم عصبانی بوود با لحنی خشن بهم گفت..
تهیونگ: معلوم هست کجایی؟
مامان: کجا بودی توووو دختر
ا/ت: خونه دوستم بودم
تهیونگ: بیا باهات کار دارم
ا/ت: تهیونگ نمیشه فر.. د
تهیونگ: چی؟
ا/ت: باشه الان میام
مامان: چرا حرفای تهیونگو گوش نمیدی؟ ساعتتو نگاه کردی تا این موقع شب...
ا/ت: ولم کن مامان
ـــــــــــــــــــــ
اتاق تهیونگ
رفتم داخل اتاق که ببینم تهیونگ چی میگه که تا نگاش کردم بهم یه سیلی زد
تهیونگ: اینو زدم که بدونی الکی بدون اینکه به کسی بگی جایی نری و همچی رو مسخره بازیات نگیری
میدونی چقدر نگرانت شدیم اره؟ ساعت چنده؟ هااااا.....؟ (با داد)
ا/ت: د.. دوازدههه!
تهیونگ: هععع ساعت هم نگاه نکردی! ساعت یک و نیمهههه
ا/ت: اخه من پیش دوستم بودم ...
دیدگاه ها (۵)

لجباز_جذاب P9ا/ت: اخه من پیش دوستم بودم.. تهیونگ: ببند.... د...

لجباز_جذابP10علامت تهیونگ (÷) علامت آیو(×) علامت کوک (_) ...

لجباز_جذاب P7انا: خوش اومدی بیا تو فقط نگا چی کردیم...ات: جی...

لجباز_جذاب P6تهیونگ: خب پس معلوم شد و دوباره خجالت کشیدم و ه...

love Between the Tides²⁴تهیونگم: خوش گذشتتهیونگ: آره خیلی خو...

هرزه ی حکومتی پارت ۸ کوک : ...بلدی غذا درست کنی؟ ا/ت : آرههه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط