رمان
#رمان
#عاشقانه
#مذهبی
رمان " تنهای من "
ادامه رمان ...
پارت 4
تنها : سلام
من : سلام
تنها : خوبی
من : الحمد الله
تنها: میخام یه واقعیتو بهت بگم
من : سر و پا گوشم بفرما.
تنها : ببین من عاشقت شدم و واقعا دوست دارم .
من : مزاحم نشو
تنها : مزاحم چیه ؟! دارم حرف میزنم
من : مزاحم نشو که بلاک میکنم
تنها : مگه تو یه دختر مذهبی نیستی ؟
من : چرا
تنها : مگه نمیدونی که نباید بقیه رو ناراحت کنی ؟
من : چرا ، خب؟
تنها : خوب اگه بلاک کنی ک من ناراحت میشم
من : واقعا که
تنها : چیه ؟ خب راستشو گفتم ببین بلاک نکن دیگه تو رو خدا .
من : به خدا قسم نده ./
تنها : به شرطی که بلاک نکنی
من : باشهههههههه
تنها : مرسی عشقم
من : به من نگو عشقم
تنها : پس چی بگم ؟هرچی خودت میگی تا بگم .
من : خانم راد فر
تنها : چشم . از این پس شما خانم راد فر هستید خوبه ؟
من : بله ، حالا کارتون رو بگید که میخام برم .
تنها : ینی الان برات مهم نبود من بهت گفتم دوست دارم ؟
من : نراحت نشی . ولی ن مهم نبود.
تنها : اخه چرا ؟
من : چون از این دروغ های به ظاهر زیبا زیاد شنیدم .
تنها : ولی من دروغ نمیگم من واقعا دوست دارم ، ببین میخام یه چیزی بهت بگم :
ادامه دارد ....
اینم رمانم تقدیم به نگاه قشنگتون
امیدوارم لذت برده باشید
و لطفا لایک کنید و نظرات قشتنگتون رو هم بنویسید تا انرژی بگیرم و روزی دو پارت یا سه پارت براتون بزارم
#عاشقانه
#مذهبی
رمان " تنهای من "
ادامه رمان ...
پارت 4
تنها : سلام
من : سلام
تنها : خوبی
من : الحمد الله
تنها: میخام یه واقعیتو بهت بگم
من : سر و پا گوشم بفرما.
تنها : ببین من عاشقت شدم و واقعا دوست دارم .
من : مزاحم نشو
تنها : مزاحم چیه ؟! دارم حرف میزنم
من : مزاحم نشو که بلاک میکنم
تنها : مگه تو یه دختر مذهبی نیستی ؟
من : چرا
تنها : مگه نمیدونی که نباید بقیه رو ناراحت کنی ؟
من : چرا ، خب؟
تنها : خوب اگه بلاک کنی ک من ناراحت میشم
من : واقعا که
تنها : چیه ؟ خب راستشو گفتم ببین بلاک نکن دیگه تو رو خدا .
من : به خدا قسم نده ./
تنها : به شرطی که بلاک نکنی
من : باشهههههههه
تنها : مرسی عشقم
من : به من نگو عشقم
تنها : پس چی بگم ؟هرچی خودت میگی تا بگم .
من : خانم راد فر
تنها : چشم . از این پس شما خانم راد فر هستید خوبه ؟
من : بله ، حالا کارتون رو بگید که میخام برم .
تنها : ینی الان برات مهم نبود من بهت گفتم دوست دارم ؟
من : نراحت نشی . ولی ن مهم نبود.
تنها : اخه چرا ؟
من : چون از این دروغ های به ظاهر زیبا زیاد شنیدم .
تنها : ولی من دروغ نمیگم من واقعا دوست دارم ، ببین میخام یه چیزی بهت بگم :
ادامه دارد ....
اینم رمانم تقدیم به نگاه قشنگتون
امیدوارم لذت برده باشید
و لطفا لایک کنید و نظرات قشتنگتون رو هم بنویسید تا انرژی بگیرم و روزی دو پارت یا سه پارت براتون بزارم
۱۸.۹k
۰۶ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.