Chapter 2
Chapter 2
Lucky-bloody#
پارت ۱۷
+خب که چی
-ینی کل این کشور الان تورو میشناسن
+هایش....خب تو برو یه ساندویچ سرد بگیر بیار حداقل این شکمو پر کنم
کوک میخنده
-همینجا منتظرم بمون عینکتم در نیار تا بیام
لبخند میزنی و سرتو تکون میدی و کوکم میره،همونجا به دیوار تکیه میدی و منتظر میمونی که نگاهت میفته به یکی که داشت ازت یواشکی عکس میگرفت،اون لحظه میخواستی مچشو بگیری ولی همجا پخش میشد برای همین از دستش در رفتی و پشت یه ساختمون قایم شدی،میچرخی ببینی هنوزم اونجاست یا نه ،همینجور که داشتی نگاه میکردی دست یکی رو پشت سرت حس میکنی،سریع برمیگردی و بدون اینکه ببینی کیه یه چک میزنی بهش که اشتباهی میخوره به دستش و یچیزی میوفته زمین
-یا....کلا عادته به هر موجودی زنده و غیر زنده ای لگد بزنی نه؟
نگاش میکنی ودستاتو میزاری رو شونش
+وای ببخشید....حالت خوبه؟
-خداروشکر زدی ساندویچ خودتو انداختی
نگا میکنی رو زمین و و با ناامیدی دستتو میزاری رو شکمت
+نباید اینجوری میشد
-چرا اومدی اینجا حالا
+چون یکی داشت عکس میگرفت ازم
-عکس؟
+اوهوم....احتمالا پاپاراتزی بود چمیدونم....گشنمه
-توم از دستش در رفتی اره؟
+اوهوم
-چون اولین بارت بود میبخشمت دفعه بعد بهشون محل نده و طبیعی رفتار کن
+چرا؟
-چون اینجوری که بخوای مثل جاسوسا از دستشون در بری اوضاع خیلی خیت تر میشه
+عا....اره راست میگی....ولی من الان گشنمه
-بیا....مال منو بگیر
لبخند میزنی و بهش نگاه میکنی
+واقعا؟
-بگیرش تا منصرف نشدم
ساندویچو میگیری و با ذوق بغلش میکنی
+ماچ به کلت
کلشو محکم ماچ میکنی و یه گاز از ساندویچ میزنی و کوکم سرجاش میخکوب میشه،چند ثانیه بعد روی گردن کوک یه نقطه قرمز میبینی
+عو....این چیه رو گردنت
انگشتتو میزنی بهش و میبینی یه نقطه نیست،نور یا همون لیزره
+کوک مراقب باش
بلند اینو میگی و یهو یچیزی با سرعت به گردنش برخورد میکنه،دقت که میکنی میبینی تیر نیست و یجور ماده بیهوشیه،کوک دستشو رو گردنش میزاره و اونو میکنه و بهش نگاه میکنه
-فرار.....کن
بعد شل میشه و میفته و توم میگیریش
+دووم بیاری الان یکیو خبر میکنم بیاد
-ف...فرار
و بیهوش میشه،دور و برتو نگاه میکنی تا ببینی کی اینکارو کرد که با یه مرد سیاه پوش مواجه میشی که از بالای ساختمون نشونه گیری کرده بود،بهش زل زدی تا قیافشو ببینی که با صدای پشت سرت روتو کردی سمت صدا و با یه ون مشکی روبرو شدی،چند نفر اومدن بیرون و با پارچه دور دهنتو بستن و کردنت تو ماشین،همینجور که تقلا میکردی به کوک نگاه میکردی که یکی داشت اونو میکشید،بعد چند ثانیه یه سوزش خفیفی روی گردنت حس میکنی و همه جا سیاه میشه
🍃🗿
Lucky-bloody#
پارت ۱۷
+خب که چی
-ینی کل این کشور الان تورو میشناسن
+هایش....خب تو برو یه ساندویچ سرد بگیر بیار حداقل این شکمو پر کنم
کوک میخنده
-همینجا منتظرم بمون عینکتم در نیار تا بیام
لبخند میزنی و سرتو تکون میدی و کوکم میره،همونجا به دیوار تکیه میدی و منتظر میمونی که نگاهت میفته به یکی که داشت ازت یواشکی عکس میگرفت،اون لحظه میخواستی مچشو بگیری ولی همجا پخش میشد برای همین از دستش در رفتی و پشت یه ساختمون قایم شدی،میچرخی ببینی هنوزم اونجاست یا نه ،همینجور که داشتی نگاه میکردی دست یکی رو پشت سرت حس میکنی،سریع برمیگردی و بدون اینکه ببینی کیه یه چک میزنی بهش که اشتباهی میخوره به دستش و یچیزی میوفته زمین
-یا....کلا عادته به هر موجودی زنده و غیر زنده ای لگد بزنی نه؟
نگاش میکنی ودستاتو میزاری رو شونش
+وای ببخشید....حالت خوبه؟
-خداروشکر زدی ساندویچ خودتو انداختی
نگا میکنی رو زمین و و با ناامیدی دستتو میزاری رو شکمت
+نباید اینجوری میشد
-چرا اومدی اینجا حالا
+چون یکی داشت عکس میگرفت ازم
-عکس؟
+اوهوم....احتمالا پاپاراتزی بود چمیدونم....گشنمه
-توم از دستش در رفتی اره؟
+اوهوم
-چون اولین بارت بود میبخشمت دفعه بعد بهشون محل نده و طبیعی رفتار کن
+چرا؟
-چون اینجوری که بخوای مثل جاسوسا از دستشون در بری اوضاع خیلی خیت تر میشه
+عا....اره راست میگی....ولی من الان گشنمه
-بیا....مال منو بگیر
لبخند میزنی و بهش نگاه میکنی
+واقعا؟
-بگیرش تا منصرف نشدم
ساندویچو میگیری و با ذوق بغلش میکنی
+ماچ به کلت
کلشو محکم ماچ میکنی و یه گاز از ساندویچ میزنی و کوکم سرجاش میخکوب میشه،چند ثانیه بعد روی گردن کوک یه نقطه قرمز میبینی
+عو....این چیه رو گردنت
انگشتتو میزنی بهش و میبینی یه نقطه نیست،نور یا همون لیزره
+کوک مراقب باش
بلند اینو میگی و یهو یچیزی با سرعت به گردنش برخورد میکنه،دقت که میکنی میبینی تیر نیست و یجور ماده بیهوشیه،کوک دستشو رو گردنش میزاره و اونو میکنه و بهش نگاه میکنه
-فرار.....کن
بعد شل میشه و میفته و توم میگیریش
+دووم بیاری الان یکیو خبر میکنم بیاد
-ف...فرار
و بیهوش میشه،دور و برتو نگاه میکنی تا ببینی کی اینکارو کرد که با یه مرد سیاه پوش مواجه میشی که از بالای ساختمون نشونه گیری کرده بود،بهش زل زدی تا قیافشو ببینی که با صدای پشت سرت روتو کردی سمت صدا و با یه ون مشکی روبرو شدی،چند نفر اومدن بیرون و با پارچه دور دهنتو بستن و کردنت تو ماشین،همینجور که تقلا میکردی به کوک نگاه میکردی که یکی داشت اونو میکشید،بعد چند ثانیه یه سوزش خفیفی روی گردنت حس میکنی و همه جا سیاه میشه
🍃🗿
۷.۵k
۰۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.