Chapter 2
Chapter 2
Lucky-bloody#
پارت ۱۹
÷حالش خوبه،فقط اومده اینجا نمایشو ببینه
نگا میکنی به جیسونگ که به دیوار تکیه داده و به ساعتش نگاه میکنه
÷هنوز تا دوازده خیلی مونده،نظرت چیه تا اون موقع خوش بگذرونیم؟
-منظورت چیه؟ میخوای چیکار کنی
÷نترس قرار نیست تا قبل دوازده بهش آسیب بزنم،انرژیتو نگهدار تا موقعی که کار اصلیم شروع میشه بتونی داد بزنی
میره سمت کوک و چشاشو باز میکنه،بعد چند ثانیه نکاه میکنه به دورش و بعد به تو
-ا....ا/ت..
+چیه،تازه فهمیدی منو بستن؟
-چ....چرا لباس تنت نیست
+چی؟
نگاه میکنی به بدنت و میبینی چیزی جز لباس زیر تنت نیست،چشات گرد میشه و به جیسونگ که نیشخند زده و به دیوار تکیه داده نگاه میکنی
+هوی منحرف بدبخت....چرا لباسامونو در اوردی؟
÷مگه میشه با لباسم کالبد شکافی کرد؟تازه باید از خداتم باشه که کاملا لختتون نکردم
+چرا خب دیگه کوک رو لخت کردی؟ مگه فقط نمیخوای منو کالبد شکافی کنی
÷نمیدونم.....شاید چون ممکن بود حسودی کنی که فقط تویی که لختی
و میخنده و توم پوکر نگاش میکنی
-چرا میخوای تا دوازده صبر کنی؟
÷که به اون بالاییا ثابت بشه
-چی ثابت بشه
÷که ا/ت زامبیه
به بالا نگاه میکنی و نگات به اون شیشه سیاه میفته
+اها،فهمیدم اوضاع از چه قراره
÷چقد باهوش
+ولی نمیتونی تا دوازده صبر کنی
÷چرا نتونم....من آدم صبوریم
پوزخند میزنی
+ولی تو خیلی خنگی
اخم میکنه و بهت زل میزنه
+فکر میکنی چی میشه اگه اینگوک بفهمه تو ما دوتارو دزدیدی؟هم تو هم اون بالاییا جاتون با من عوض میشه
جیسونگ میخنده
÷حتی اگر بفهمه هم نمیتونه پیداتون کنه
+چه بعد اینکه منو تیکه تیکه کردی چه قبلش،بالاخره که دستت رو میشه
÷منو دست کم گرفتی؟
+اره
-خفه شید
به کوک نگاه میکنی
-میخوام برم دسشویی
جیسونگ با لبخند به کوک نگاه میکنه
÷سر جات بشاش،بالاخره اینجا دسشویی نداره
میزنی زیر خنده
+....وای...دهنت سرویس
با یه تلنگر یهو خندت محو میشه،نفسات کم کم سنگین میشه،روتو میکنی به جیسونگ
+ساعت....ساعت
جیسونگ ریلکس به ساعتش نگاه میکنه و نیشخند میزنه و میره سمت یه کلید قرمز و اونو فشار میده،شیشه سیاه تبدیل به شیشه شفاف میشه و چند نفرو میبینی که نشستن و دارن ازونجا به شماها نگاه میکنن
÷وقتشه
نفسات سنگین تر میشه و شروع میکنی به سرفه کردن و همجات پر خون میشه،پوستت شروع میکنه با خاریدن و ناخودآگاه عربده میکشی و شروع میکنی به تقلا کردن.......
🍃🗿
Lucky-bloody#
پارت ۱۹
÷حالش خوبه،فقط اومده اینجا نمایشو ببینه
نگا میکنی به جیسونگ که به دیوار تکیه داده و به ساعتش نگاه میکنه
÷هنوز تا دوازده خیلی مونده،نظرت چیه تا اون موقع خوش بگذرونیم؟
-منظورت چیه؟ میخوای چیکار کنی
÷نترس قرار نیست تا قبل دوازده بهش آسیب بزنم،انرژیتو نگهدار تا موقعی که کار اصلیم شروع میشه بتونی داد بزنی
میره سمت کوک و چشاشو باز میکنه،بعد چند ثانیه نکاه میکنه به دورش و بعد به تو
-ا....ا/ت..
+چیه،تازه فهمیدی منو بستن؟
-چ....چرا لباس تنت نیست
+چی؟
نگاه میکنی به بدنت و میبینی چیزی جز لباس زیر تنت نیست،چشات گرد میشه و به جیسونگ که نیشخند زده و به دیوار تکیه داده نگاه میکنی
+هوی منحرف بدبخت....چرا لباسامونو در اوردی؟
÷مگه میشه با لباسم کالبد شکافی کرد؟تازه باید از خداتم باشه که کاملا لختتون نکردم
+چرا خب دیگه کوک رو لخت کردی؟ مگه فقط نمیخوای منو کالبد شکافی کنی
÷نمیدونم.....شاید چون ممکن بود حسودی کنی که فقط تویی که لختی
و میخنده و توم پوکر نگاش میکنی
-چرا میخوای تا دوازده صبر کنی؟
÷که به اون بالاییا ثابت بشه
-چی ثابت بشه
÷که ا/ت زامبیه
به بالا نگاه میکنی و نگات به اون شیشه سیاه میفته
+اها،فهمیدم اوضاع از چه قراره
÷چقد باهوش
+ولی نمیتونی تا دوازده صبر کنی
÷چرا نتونم....من آدم صبوریم
پوزخند میزنی
+ولی تو خیلی خنگی
اخم میکنه و بهت زل میزنه
+فکر میکنی چی میشه اگه اینگوک بفهمه تو ما دوتارو دزدیدی؟هم تو هم اون بالاییا جاتون با من عوض میشه
جیسونگ میخنده
÷حتی اگر بفهمه هم نمیتونه پیداتون کنه
+چه بعد اینکه منو تیکه تیکه کردی چه قبلش،بالاخره که دستت رو میشه
÷منو دست کم گرفتی؟
+اره
-خفه شید
به کوک نگاه میکنی
-میخوام برم دسشویی
جیسونگ با لبخند به کوک نگاه میکنه
÷سر جات بشاش،بالاخره اینجا دسشویی نداره
میزنی زیر خنده
+....وای...دهنت سرویس
با یه تلنگر یهو خندت محو میشه،نفسات کم کم سنگین میشه،روتو میکنی به جیسونگ
+ساعت....ساعت
جیسونگ ریلکس به ساعتش نگاه میکنه و نیشخند میزنه و میره سمت یه کلید قرمز و اونو فشار میده،شیشه سیاه تبدیل به شیشه شفاف میشه و چند نفرو میبینی که نشستن و دارن ازونجا به شماها نگاه میکنن
÷وقتشه
نفسات سنگین تر میشه و شروع میکنی به سرفه کردن و همجات پر خون میشه،پوستت شروع میکنه با خاریدن و ناخودآگاه عربده میکشی و شروع میکنی به تقلا کردن.......
🍃🗿
۸.۲k
۰۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.