ویو جونگکوک

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?
𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱
𝗣𝗮𝗿𝘁:۵۳
[ویو جونگکوک]

جنا: الان..تحدید بود...!؟

وای دختره خنگ خوشگللل من.
نیشم باز شد.

کوک: اره بود.
جنا: برو کنار...
کوک: نرم چی!؟

چییزی نگفت که دیگه خودم‌کوتاه امدم.
امدم کنار.
به سقف نگا میکردم..
در اصل از ایینه رویه سقف جنا رو نگام میکردم‌.

کوک:خانوادت چه اتفاقی براشون افتاد.؟

روش و از ایینه گرفت و پشت بهم چرخید.

جنا: بیخیال...

راست میگفت شاید باید بیخیال شم.
باید چند روز کاری باهاش نداشته باشم.
تا هم اون راحت باشه.
تا هم من با کارام برسم.

[ویو جنا]
صبح با صدایه زنگ گوشی از خواب بیدار شدم.
چرخیدم که دیدم جونگکوک از من بدتر غرق خواب بود و به زور گوشیه جواب داد.

ساعت و نگاه کردم که ۷ صبح بود.
با اعتراض و نرص گفتم:

_بابا بیخیا...

دستش و رو دهنم و گزاشت و سریع بلند شد.
و داد زد:
کوک: گفتی چه غلطی کردیی؟
با تعجب بهش نگاه کردم.
صبح قشنگی و شروع کردم.
از رو تخت بلند شد.
و سری در کمد و باز کرد .
گوشیو قط کرد و سگت تخت پت کرد.
روانی و نگا..
اگه میخورد تو کلم؟!
اینکه عصاب مصاب نداره من بهتره بخوابم..
پتو رو کنار زدم و به خواب نازنینم ادامه دادم.

___
با گرما از خواب بیدار شدم.
نور اتاق بیشتر شده بود..
ساعت ۱۱ رو نشون میداد.
وای چقدر گرمه...
پتو رو انداختم کنار و سریع بلند شدم.
یه لباس مناسب پوشیدم و کارایه لازم و انجام دادم.
از اتاق بیرون رفتم و به طبقه اول رقتم..

مامان جونگکوک و دیدم و بهش سلام دادم.
مامان.ک: صبح بخیر خانم خانما..البته طهر بخیر

خندیدم

جنا: یکم تنبل شدم،باید تایم بیدار شدنم و درست کنم..

به سمت اشپز خونه راهنماییم کرد.
که اهیون اونجا داشت قهوه میخورد.

مامان.ک: نه عزیزم چرا؟ اینجا خونه خودته...‌اینجا انقدری خدمت کار هست که کارارو بکنه..لازم نیست خودت و ازیت کنی..هر وقت خواستی بلند شو...تو ام عین دختر خودمی..نگا کن تروخدا هنوزم خوابه..

دوباره خندم گرفت.

جنا: خیلی ممنونم..

الیا امد تو اشپز خونه..
الیا: جنااا....
جنا: جونم!؟
الیا: کمکم میکنی برایه فردا نقاشی بکشم؟
جنا: اره چرا نکنم..بعد از ظهر میام پیشت.

محکم بوسم کرد.

مامام.ک یه لیوان اب میوه جلوم گزاشت..و گفت:

_ بخور عزیزم.
جنا: ممنونم..

مامان جونگکوک خودش تو کارا کمگ میکرد.

اهیون: اره دیگه نیومده نرسیده عزیز همه شدی.

سرش تو گوشی بود و قهوه میخورد.
دلم میخواد جوابش و بدم ولی خوب به من ربطی نداره.

الیا:عین تو که نیست...دختره زشت بد اخلاق..

جلویه خندم و گرفتم.
اهیون محکم لیوان کوبید رو میز و امد سمت الیا که جلوش وایسادم و الیا رو پشتم نگه داشتم.
خیلی سرد نگاش کردم که با عصبانیت نگاش و داد بهم:

_برو کنار..
دیدگاه ها (۲۱)

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۵۴[ویو جنا]_برو کنار..جنا: که ...

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۵۵[ویو جنا]نقاشیش و کامل کردم ...

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۵۲[ویو جنا].کوک: لازم نیست زحم...

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۵۱[ویو جنا]کوک: مهربون شدیمن و...

بچه ها

نفرین شیرین. پارت 1

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۶۶"ویو جنا".ولی پتو رو بالا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط