دختر شیطون بلا92
#دخترشیطونبلا92
پوفی کشیدم و چپ چپ نگاهش کردم. برخلاف قیافه و تیپ و هیکلش، مشخص بود که شخصیت مزخرفی داره!
_ دارم بوق میزنم که صاحب این ماشین قراضه پیدا بشه بیاد ماشینشو برداره ببره
یه نگاه به ماشین و یه نگاه به من کرد و گفت:
_ این ماشین قراضه اس؟
خدایی قراضه نبود، خیلی هم ترتمیز و نو بود اما خب من دوست داشتم قراضه صداش کنم.
_ آره
_ نمیدونستم ماشینی که تازه یه هفته اس از بنگاه تحویل گرفتم انقدر قراضه به نظر میاد!
نه بابا؟ پس این ماشین توئه؟ پس اون گاوه که اینجا پارک کرده رفته و کلی فحشش دادم تو بودی بچه خوشگل؟ به قیافه ات نمیخوره گاو باشیا ولی خب اینطور که مشخصه هستی!
_ چیشد ساکت شدی؟
از فکر بیرون اومدم و بدون اینکه کم بیارم تو چشماش زل زدم و گفتم:
_ نمیگی اینطوری عین گاو وسط خیابون پارک میکنی یکی میزنه ماشین یه هفته ایت رو خش میندازه؟!
پقی زد زیر خنده و گفت:
_ چه بی ادب و وقیح!
_ همینه که هست شوخی ندارم که
_ مگه من شوخی دارم؟
_ والا نیش بازت که این رو میرسونه
دستاش رو بغل کرد و همینطور که چپ چپ نگاهم میکرد و گفت:
_ تو دیگه چه دختر بی ادبی هستی!
_ باشه تو خوبی، بیا ماشینت رو بردار عجله دارم
_ نمیتونی این رو محترمانه بگی؟
_ کسی که اینطوری پارک میکنه رو باید باهاش محترم بود؟
_ تو جلو آپارتمان ما پارک کردی
با حرص نگاهش کردم و گفتم:
_ من چندین ساله اینجا ساکنم، شما فکر کنم تازه اومدی!
_ عه پس همسایه شدیم
_ بله متاسفانه!
بدون اینکه چیزی بگه به سمت ماشینش رفت و سوار شد و جابجا کرد؛ منم بعد از اینکه چشم غره ای بهش رفتم ماشین رو روشن کردم و با سرعت از کنارش رد شدم.
خیلی دیر شده بود و زیاد نمیتونستم مزار بمونم، فقط باید یه سر بهشون میزدم و سریع برمیگشتم...
از دور چراغ رو دیدم که رو ثانیه های آخرش بود پس دنده رو عوض کردم و سرعت رو بالا بُردم تا قبل از قرمز شدن رد بشم اما دقیقا لحظه ی آخری که من از خط عابر پیاده رد شدم چراغ قرمز شد.
صدای بوق های ممتدد یه نیسان آبی که از طرف راستم داشت به سمتم میومد رو شنیدم اما قبل از اینکه بخوام جهت فرمون رو بچرخونم، نیسانِ با ماشینم برخورد کرد و انقدر سرعت دوتامون زیاد بود که ماشینم چندبار کله ملق زد.
سر و صورتم محکم با فرمون و بدنه ی ماشین برخورد کرد و آخرش ماشینم برعکس متوقف شد و چیز آخری که دیدم دویدن مردم به سمت ماشینم و سر صداهاشون بود و بعدش سیاهی مطلق...
پوفی کشیدم و چپ چپ نگاهش کردم. برخلاف قیافه و تیپ و هیکلش، مشخص بود که شخصیت مزخرفی داره!
_ دارم بوق میزنم که صاحب این ماشین قراضه پیدا بشه بیاد ماشینشو برداره ببره
یه نگاه به ماشین و یه نگاه به من کرد و گفت:
_ این ماشین قراضه اس؟
خدایی قراضه نبود، خیلی هم ترتمیز و نو بود اما خب من دوست داشتم قراضه صداش کنم.
_ آره
_ نمیدونستم ماشینی که تازه یه هفته اس از بنگاه تحویل گرفتم انقدر قراضه به نظر میاد!
نه بابا؟ پس این ماشین توئه؟ پس اون گاوه که اینجا پارک کرده رفته و کلی فحشش دادم تو بودی بچه خوشگل؟ به قیافه ات نمیخوره گاو باشیا ولی خب اینطور که مشخصه هستی!
_ چیشد ساکت شدی؟
از فکر بیرون اومدم و بدون اینکه کم بیارم تو چشماش زل زدم و گفتم:
_ نمیگی اینطوری عین گاو وسط خیابون پارک میکنی یکی میزنه ماشین یه هفته ایت رو خش میندازه؟!
پقی زد زیر خنده و گفت:
_ چه بی ادب و وقیح!
_ همینه که هست شوخی ندارم که
_ مگه من شوخی دارم؟
_ والا نیش بازت که این رو میرسونه
دستاش رو بغل کرد و همینطور که چپ چپ نگاهم میکرد و گفت:
_ تو دیگه چه دختر بی ادبی هستی!
_ باشه تو خوبی، بیا ماشینت رو بردار عجله دارم
_ نمیتونی این رو محترمانه بگی؟
_ کسی که اینطوری پارک میکنه رو باید باهاش محترم بود؟
_ تو جلو آپارتمان ما پارک کردی
با حرص نگاهش کردم و گفتم:
_ من چندین ساله اینجا ساکنم، شما فکر کنم تازه اومدی!
_ عه پس همسایه شدیم
_ بله متاسفانه!
بدون اینکه چیزی بگه به سمت ماشینش رفت و سوار شد و جابجا کرد؛ منم بعد از اینکه چشم غره ای بهش رفتم ماشین رو روشن کردم و با سرعت از کنارش رد شدم.
خیلی دیر شده بود و زیاد نمیتونستم مزار بمونم، فقط باید یه سر بهشون میزدم و سریع برمیگشتم...
از دور چراغ رو دیدم که رو ثانیه های آخرش بود پس دنده رو عوض کردم و سرعت رو بالا بُردم تا قبل از قرمز شدن رد بشم اما دقیقا لحظه ی آخری که من از خط عابر پیاده رد شدم چراغ قرمز شد.
صدای بوق های ممتدد یه نیسان آبی که از طرف راستم داشت به سمتم میومد رو شنیدم اما قبل از اینکه بخوام جهت فرمون رو بچرخونم، نیسانِ با ماشینم برخورد کرد و انقدر سرعت دوتامون زیاد بود که ماشینم چندبار کله ملق زد.
سر و صورتم محکم با فرمون و بدنه ی ماشین برخورد کرد و آخرش ماشینم برعکس متوقف شد و چیز آخری که دیدم دویدن مردم به سمت ماشینم و سر صداهاشون بود و بعدش سیاهی مطلق...
۴.۹k
۰۲ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.