تنفر تا عشق
#تنفر_تا_عشق
#پارت_17
#اد_جئون
کلتی که ب کمر داشت رو ل طرف ات
گرفت
ته "کوک اون نفهمید چی میگه، اروم باش
جیم "کوک نیازی ب اصلحه نیس خب؟ات میره جلو که کلت دقیقا رو پیشونیش قرار میگیره
ات"فکر کردی الان التماست میکنم؟ن جئون
کوک"حح در روز هزار نفر منو التماس میکنن ت که چیزی نیستی
ات"ولی من حتی اگ آخرین روز زندگیم هم باشع تورو التماس نمیکنم
کوک"ولی من میتونم کاری کنم که ب پام بیوفتی
ات"اما من هرگز برای ی حیوون سجده نمی.....
حرفم کامل نشده بود که ی طرف صورتم سوزس بدی گرف خب ارع اون بهم سیلی
زد
ته و جیم سعی میکنن کوک رو از ات دور کنن که ات میگع
ات"همونطور که قبلا گفتم حر*م زاده ای و خب این تغیر نمیکنه
بعدش از عمارک کوک میرع بیرون
و بطرف خونه خدش که پدر ومادرش براش کرایه بودن میره
اول از همه میرع حموم و بعدش میخابه
صب با صدای رومخ زنگ گوشی بیدار میشع
ات:هوم؟
ته:کجایی؟
ات: او ته تویی؟
ته :ارع کجایی؟
ات :ی جایی هستم دیه
ته :ات هرجا هستی برگرد عمارت
ات:حوصله اونجا رو نرم
ته :هر. جور راحتی
بعدش بلند شدم رفتم دستشویی و کارای
لازم رو کردم
ت خونمم که مگس پر نمیزد از گوشنگی داشتم میمردم و ب جون یخچال افتاده
بودم بلاخره بعد کلی گشتن ی شیر کاکائو و ی کیک کوچول پیدا کردم و داشتم میخورم
که زنگ خونه خرد
ات:کیهه؟
جوابی نشنیدم درو باز کردم که قیافه ....ت در نمایان شد
#پارت_17
#اد_جئون
کلتی که ب کمر داشت رو ل طرف ات
گرفت
ته "کوک اون نفهمید چی میگه، اروم باش
جیم "کوک نیازی ب اصلحه نیس خب؟ات میره جلو که کلت دقیقا رو پیشونیش قرار میگیره
ات"فکر کردی الان التماست میکنم؟ن جئون
کوک"حح در روز هزار نفر منو التماس میکنن ت که چیزی نیستی
ات"ولی من حتی اگ آخرین روز زندگیم هم باشع تورو التماس نمیکنم
کوک"ولی من میتونم کاری کنم که ب پام بیوفتی
ات"اما من هرگز برای ی حیوون سجده نمی.....
حرفم کامل نشده بود که ی طرف صورتم سوزس بدی گرف خب ارع اون بهم سیلی
زد
ته و جیم سعی میکنن کوک رو از ات دور کنن که ات میگع
ات"همونطور که قبلا گفتم حر*م زاده ای و خب این تغیر نمیکنه
بعدش از عمارک کوک میرع بیرون
و بطرف خونه خدش که پدر ومادرش براش کرایه بودن میره
اول از همه میرع حموم و بعدش میخابه
صب با صدای رومخ زنگ گوشی بیدار میشع
ات:هوم؟
ته:کجایی؟
ات: او ته تویی؟
ته :ارع کجایی؟
ات :ی جایی هستم دیه
ته :ات هرجا هستی برگرد عمارت
ات:حوصله اونجا رو نرم
ته :هر. جور راحتی
بعدش بلند شدم رفتم دستشویی و کارای
لازم رو کردم
ت خونمم که مگس پر نمیزد از گوشنگی داشتم میمردم و ب جون یخچال افتاده
بودم بلاخره بعد کلی گشتن ی شیر کاکائو و ی کیک کوچول پیدا کردم و داشتم میخورم
که زنگ خونه خرد
ات:کیهه؟
جوابی نشنیدم درو باز کردم که قیافه ....ت در نمایان شد
۳۸۳
۳۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.