❤ ❤ ❤ ❤
❤ ❤ ❤ ❤
عشــــــق... #پارت 42
نیلوفر:
دلم نمیومد از خواب بیدارشم چشام خیلی سنگین بود ولی نورخورشید کل اتاق رو گرفته بودچشام که به نور عادت کرد بازشون کردم رو میز کنار تخت یه دسته گل رزسفید بود نشستم لبه ای تخت ودسته گل رو برداشتم کناردسته گلم یه بسته بود بازش کردم یه جعبه موزیکال شکل پیانو به رنگ سفیدتوش بود ذوق زده درش آوردم یه عروسک خوشگلم داشت که گذاشتمش رو صفحه قرمز رنگش و کوکش کردم آهنگ قشنگی نواخته شدداشتم با لبخند نگاهش می کردم در زدن بی توجه گفتم : بیا تو
قشنگترین کادویی بود که تاحالاگرفته بودم
- بهتری ؟
برگشتم طرف صدا واز دیدن مهرداد یکم جا خوردم مهربونتر گفت : حالت چطوره ؟
- خوبم ممنون
سرد جوابش رو دادم
مهرداد: دوسش داری ؟
- کی رو ؟
مهرداد: کی نه چی رو ؟
گیج نگاهش کردم
مهرداد : جعبه موزیکال رو میگم
- شما که قرار نبود با من هم کلام بشی
لبخندی زدوگفت : بنده اشتباه کردم ناراحتی ازمن
چیزی نگفتم
مهرداد: امیدوارم خوشت اومده باشه
متعجب نگاهش کردم وگفتم : تو گرفتی
مهرداد شونه بالا انداخت وگفت : اگه ناراحت نشده باشی بله
چشاش تو نور زیاد اتاق روشن شده بود وبه سبز می زد
مهرداد: نیلوفر
به خودم اومدم وگفتم : نه ناراحت نشدم ممنون خیلی قشنگه
مهرداد: معذرت می خوام اگه رنجوندمت
- مهم نیست
گل ها رو بو کردم ودستی بهشون کشیدم رو گل ها یه کارت بود نوشته بود
(تقدیم به مهربونترین دختر دنیا)
مهرداد
مهرداد رونگاه کردم وگفتم : ببخشی منم ناراحتت کردم
مهرداد: ناراحت نشدم من فعلا برم
نگاهش روموهای عسلی ام بود سرمووپایین انداختم
اروم از اتاق خارج شد ورفت
بلند شدم احساس سبکی داشتم یه احساس خیلی قشنگ که وقتی به چشاش نگاه می کردم بهم دست می داد حالا اون واسه من گل گرفته بود ویه کادوی خیلی بامزه .وای میشه مهردادبه من احساسی داشته باشه
عشــــــق... #پارت 42
نیلوفر:
دلم نمیومد از خواب بیدارشم چشام خیلی سنگین بود ولی نورخورشید کل اتاق رو گرفته بودچشام که به نور عادت کرد بازشون کردم رو میز کنار تخت یه دسته گل رزسفید بود نشستم لبه ای تخت ودسته گل رو برداشتم کناردسته گلم یه بسته بود بازش کردم یه جعبه موزیکال شکل پیانو به رنگ سفیدتوش بود ذوق زده درش آوردم یه عروسک خوشگلم داشت که گذاشتمش رو صفحه قرمز رنگش و کوکش کردم آهنگ قشنگی نواخته شدداشتم با لبخند نگاهش می کردم در زدن بی توجه گفتم : بیا تو
قشنگترین کادویی بود که تاحالاگرفته بودم
- بهتری ؟
برگشتم طرف صدا واز دیدن مهرداد یکم جا خوردم مهربونتر گفت : حالت چطوره ؟
- خوبم ممنون
سرد جوابش رو دادم
مهرداد: دوسش داری ؟
- کی رو ؟
مهرداد: کی نه چی رو ؟
گیج نگاهش کردم
مهرداد : جعبه موزیکال رو میگم
- شما که قرار نبود با من هم کلام بشی
لبخندی زدوگفت : بنده اشتباه کردم ناراحتی ازمن
چیزی نگفتم
مهرداد: امیدوارم خوشت اومده باشه
متعجب نگاهش کردم وگفتم : تو گرفتی
مهرداد شونه بالا انداخت وگفت : اگه ناراحت نشده باشی بله
چشاش تو نور زیاد اتاق روشن شده بود وبه سبز می زد
مهرداد: نیلوفر
به خودم اومدم وگفتم : نه ناراحت نشدم ممنون خیلی قشنگه
مهرداد: معذرت می خوام اگه رنجوندمت
- مهم نیست
گل ها رو بو کردم ودستی بهشون کشیدم رو گل ها یه کارت بود نوشته بود
(تقدیم به مهربونترین دختر دنیا)
مهرداد
مهرداد رونگاه کردم وگفتم : ببخشی منم ناراحتت کردم
مهرداد: ناراحت نشدم من فعلا برم
نگاهش روموهای عسلی ام بود سرمووپایین انداختم
اروم از اتاق خارج شد ورفت
بلند شدم احساس سبکی داشتم یه احساس خیلی قشنگ که وقتی به چشاش نگاه می کردم بهم دست می داد حالا اون واسه من گل گرفته بود ویه کادوی خیلی بامزه .وای میشه مهردادبه من احساسی داشته باشه
۱۱۳.۱k
۲۶ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.