رمان ماهک پارت 61
#رمان_ماهک #پارت_61
به حمام هجوم بردم اخه چه خانومی چه شوهری چی واسه خودس میبره و میدوزه انگار باورش شده که من زنشم پسره ی پررو
برای دومین بار موهامو خوب شستم و از حمام بیرون اومدم با همون حوله ی تنم موهام رو خشک کردم عاشق بوی شامپوی موهامم
جلوی اینه کلی قربون صدقه خودم رفتم تل پارچه ایم رو به سرم زدم عطر مورد علاقمو روی خودم خالی کردم و رفتم سر کمد تا لباس خوشگلی انتخاب کنم
در حال جستجوری لباس بودم که فرورفتم تو بغل ارش دستای مردونشو دور شکمم قفل کرده بود و سرشو فروبرده توی موهام
با دستم در کمدو بستم و سعی کردم از بغلش بیرون بیام که دستاشو محکم تر قفل کرد نفس عمیقی توی موهام کشید و گردنمو اروم بوسید
قلبم تند تند میزد هیچ کاری نمیکردم انگار هیچ حسی توی بدنم نبود
سرمو اوردم بالا از توی اینه ای ک روی در کمد بود با نگاه تب دارش خیره شده بود بهم اروم به سمت دیوار هلم داد روبروم ایستاده بود و دوتا دستشو کنار سرم به دیوار چسبونده بود
نگاهش روی صورتم بود اما من چون قدم ازش کوتاه تر بود نگاهم به قفسه سینش بود که تند تند بالا و پایین میشد
دوتا دستمو روی سینه هاش گزاشتم به عقب هلش دادم اما ذره ای تکون نخورد
سرشو پایین اورد و نزدیک صورتم اورد قبل از اینکه ببوستم سرمو به سمت دیگه ای متمایل کردم که باعث شد بوسش روی گونم بشینه
یکم عصبی شده بود از حرکات هیستریکش مشخص بود
نمیدونم چرا توقع داشت ک باهاش همکاری کنم و چرا فکر میکرد که من هم تمایل دارم باهاش باشم
دستشو پایین اورد و لبه ی حولمو کنار زد اگر بگم لرزش تنم قابل دیدن بود دروغ نگفتم
〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰
@roman124
به حمام هجوم بردم اخه چه خانومی چه شوهری چی واسه خودس میبره و میدوزه انگار باورش شده که من زنشم پسره ی پررو
برای دومین بار موهامو خوب شستم و از حمام بیرون اومدم با همون حوله ی تنم موهام رو خشک کردم عاشق بوی شامپوی موهامم
جلوی اینه کلی قربون صدقه خودم رفتم تل پارچه ایم رو به سرم زدم عطر مورد علاقمو روی خودم خالی کردم و رفتم سر کمد تا لباس خوشگلی انتخاب کنم
در حال جستجوری لباس بودم که فرورفتم تو بغل ارش دستای مردونشو دور شکمم قفل کرده بود و سرشو فروبرده توی موهام
با دستم در کمدو بستم و سعی کردم از بغلش بیرون بیام که دستاشو محکم تر قفل کرد نفس عمیقی توی موهام کشید و گردنمو اروم بوسید
قلبم تند تند میزد هیچ کاری نمیکردم انگار هیچ حسی توی بدنم نبود
سرمو اوردم بالا از توی اینه ای ک روی در کمد بود با نگاه تب دارش خیره شده بود بهم اروم به سمت دیوار هلم داد روبروم ایستاده بود و دوتا دستشو کنار سرم به دیوار چسبونده بود
نگاهش روی صورتم بود اما من چون قدم ازش کوتاه تر بود نگاهم به قفسه سینش بود که تند تند بالا و پایین میشد
دوتا دستمو روی سینه هاش گزاشتم به عقب هلش دادم اما ذره ای تکون نخورد
سرشو پایین اورد و نزدیک صورتم اورد قبل از اینکه ببوستم سرمو به سمت دیگه ای متمایل کردم که باعث شد بوسش روی گونم بشینه
یکم عصبی شده بود از حرکات هیستریکش مشخص بود
نمیدونم چرا توقع داشت ک باهاش همکاری کنم و چرا فکر میکرد که من هم تمایل دارم باهاش باشم
دستشو پایین اورد و لبه ی حولمو کنار زد اگر بگم لرزش تنم قابل دیدن بود دروغ نگفتم
〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰
@roman124
۸.۲k
۲۹ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.