☀️گیسوی شب ☀️
☀️گیسوی شب ☀️
# پارت صد ونود وهفت ...
آریا :
سرمو بالا گرفتم اشکم سرازیر نشه در زدن توجه نکردم
ولی طرف ولکن نبود در رو باز کردم از دیدن گلین جا خوردم یه بسته مقابلم گرفت سوالی نگاش کردم چشاش پر خون بود معلوم بود بد جوری اشک ریخته
- خوبی گلین ...گیسو چطوره ؟ چیزی شده ؟!
با گریه گفت : برای توه
بسته رو ازش گرفت وجلو چشاش باز کردم از دیدن موهای گیسو ماتم برد گلینو نگاه کردم با هق هق گریه گفت : تو رو خدا آریا نرو برگرد بخدا اون الان نمی تونه تصمیم بگیره ...
مگه دست خودش بوده که این بلا سرش اومده
همونجا کنار در نشستم موهای بافته اش رو گداشته بود تو جعبه بوی خوبی می دادن دلم میخواست گلین نبود تا قید مردونگی رو بزنم ویه دل سیر گریه کنصم نه برای خودم وعشقمون برای گلیسوی که تو هجده سالگی فهمیده نمی تونه مادرشه وقید همه چی رو زده به سختی گفتم : هیچ وقت تنهاش نمیزارم گلین قول میدم بزار آروم شه بزار باهاش کنار بیاد من تا همیشه هستم قول میدم
گلین : قول دادی آریا
- قول میدم
گلین رفت وموهای بافته شده ای گیسو رو از جعبه در آوروم وبو کردم گونه هام خیس شده بود همونجا به خودم قول دادم پای عشق گیسو بمونم .
☀️☀️☀️☀️☀️☀️
حالا من چیکار کردم خیلی راحت گفتم لیلا نامزادمه می دونستم صبح با دیدن حلقه ای رو دستم ا حال رفته
اون نمی دونست این حلقه برای اونه انداختم دستم که وفادار به عشقش باشم ولی آنا چیکار کرد به اون گفته بود لیلا نامزاد منه مثلا می خواست بهم کمک کنه همه می دونستن اومدم که گیسو رو مال خودم کنم شاید حرفم بد باشه ولی اره میخواستم فقط برای من باشه
قاب عکس رو گذلشتم رو میز واز اتاق گیسو اومدم بیرون ورفتم اتاق خودم واقعا خسته وبی حوصله بودم دست تو جیبم بردم موبایلمو در بیارم نبود بی توجه به نبود موبایلم لباسامو عوض کردم ورفتم تو تخت که بخوابم اتاق گلین فعلا می شد اتاق من تاوقتی خونه ای خودم آماده می شد سرمو گذاشتم رو بالش سرد پنجره باز بود به توحه به هوای خنک داخل اتاق لحافو کشیدم رو خودم وخوابیدم .
# پارت صد ونود وهفت ...
آریا :
سرمو بالا گرفتم اشکم سرازیر نشه در زدن توجه نکردم
ولی طرف ولکن نبود در رو باز کردم از دیدن گلین جا خوردم یه بسته مقابلم گرفت سوالی نگاش کردم چشاش پر خون بود معلوم بود بد جوری اشک ریخته
- خوبی گلین ...گیسو چطوره ؟ چیزی شده ؟!
با گریه گفت : برای توه
بسته رو ازش گرفت وجلو چشاش باز کردم از دیدن موهای گیسو ماتم برد گلینو نگاه کردم با هق هق گریه گفت : تو رو خدا آریا نرو برگرد بخدا اون الان نمی تونه تصمیم بگیره ...
مگه دست خودش بوده که این بلا سرش اومده
همونجا کنار در نشستم موهای بافته اش رو گداشته بود تو جعبه بوی خوبی می دادن دلم میخواست گلین نبود تا قید مردونگی رو بزنم ویه دل سیر گریه کنصم نه برای خودم وعشقمون برای گلیسوی که تو هجده سالگی فهمیده نمی تونه مادرشه وقید همه چی رو زده به سختی گفتم : هیچ وقت تنهاش نمیزارم گلین قول میدم بزار آروم شه بزار باهاش کنار بیاد من تا همیشه هستم قول میدم
گلین : قول دادی آریا
- قول میدم
گلین رفت وموهای بافته شده ای گیسو رو از جعبه در آوروم وبو کردم گونه هام خیس شده بود همونجا به خودم قول دادم پای عشق گیسو بمونم .
☀️☀️☀️☀️☀️☀️
حالا من چیکار کردم خیلی راحت گفتم لیلا نامزادمه می دونستم صبح با دیدن حلقه ای رو دستم ا حال رفته
اون نمی دونست این حلقه برای اونه انداختم دستم که وفادار به عشقش باشم ولی آنا چیکار کرد به اون گفته بود لیلا نامزاد منه مثلا می خواست بهم کمک کنه همه می دونستن اومدم که گیسو رو مال خودم کنم شاید حرفم بد باشه ولی اره میخواستم فقط برای من باشه
قاب عکس رو گذلشتم رو میز واز اتاق گیسو اومدم بیرون ورفتم اتاق خودم واقعا خسته وبی حوصله بودم دست تو جیبم بردم موبایلمو در بیارم نبود بی توجه به نبود موبایلم لباسامو عوض کردم ورفتم تو تخت که بخوابم اتاق گلین فعلا می شد اتاق من تاوقتی خونه ای خودم آماده می شد سرمو گذاشتم رو بالش سرد پنجره باز بود به توحه به هوای خنک داخل اتاق لحافو کشیدم رو خودم وخوابیدم .
۱۵.۱k
۰۳ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.