رمان توسط قلب تو ذوب شدم(اکسو)
رمان توسط قلب تو ذوب شدم(اکسو)
part10
............. و یکی زدم
توسرش و گفتم:
- ای پسره ی منحرف.
نمیشد حالا این حس
کنجکاوی شما الان
گل نکنه؟
بهم نزدیک شد و گفت:
☆چیه. ترسیدی؟ نکنه خجالت
کشیدی؟ هوم؟
- خیلی بیشعوری نخیرم.
€هی ببینم چرا گوشی من
دست شماعه؟
زود گوشیو انداختم
روی زمین.
- بکهیون گفت
☆ چرا زر زر میکنی
دختره سلیته. خودت
گفتی چرا سهون اون شکلی
داره به گوشیش نگا میکنه.
- اااا چرا دروغ میگی؟
€همه حرفاتون رو قبل
حموم شنیدم. اشکالی نداره.
ولی هر وقت کنجکاوی تون
گل کرد بگین تا
بگم چیکار میکنم
باشه؟(ببینید بچم
چقدرررر بخشندسس:))
-حتی اگه صحنه
باشه؟(آروم)
€چی؟
- هیچی:)
یکی زدم تو سر بکهیون
و گفتم:
- خیلی خری:/
☆خر خودتی. صفتته؛)
بی محل از پیشش رفتم.
یهو دیدم یکی در گوشم
میگه:
☆پخ
- وایی بکهیون چرا
عین این جنا هستی؟
☆چون میخوام تو رو
بترسونم.
- همینه دیگه میگم
یه کرم درونی داری؟
همینه کرم درونیت:/
☆ پرنسس حالا
دیگه با ما هم قهر
میکنی؟
یکی زدم رو سینه سمت
چپش و گفتم:
- قهر نیستم.
☆آه قلبم برای تو تپید.
- برو بینیم بابا.
☆حالا وقعا قهر نیستی؟
- آره جدی قهر نیستم.
☆مرسی.
روی گونمو یه بوس
کوچولو کرد و بدو
بدو رفت.
(فک کنم این بچه قراره
سول یی رو به فنا بده:))
داشتم با خودم غرغر میکردم
که یهو دی او اومد.
#چی شده پرنسس؟
- تو ام؟
# چی منم؟
- تو ام میخوای
منو پرنسس صدا
کنی؟
# آره مگه چشه؟
- هیچی.
# آها راستی هیونگ
اوپاتون گفتن
شب میخوایم بریم بار.
اگه میخوا بیا.
- به هیونگ بگو میام.
# باشه؛)
# پرنسسمون امشب
چی بشه (آرومو با خنده)
من که حرفشو شنیده
بودم گفتم:
هی.....
زود از پله ها رفت بالا.
شب ساعت 12
لباسای چرمی ام رو
پوشیدم و کفشای ساده
مشکی و ناخنام رو هم
لاک مشکی اکلیلی زدم
یک تیکه از موهامو
بستم و اون تیکه که
باز بود رو کنار گردنم
ریختم.
برای میکاپ یه کرم پودر
و کانسیلر زدم و از سایه
بنفش استفاده کردمو یکم
شاین. خط چشم بنفش زدم
و یه رژ زرشکی.
اوپا ها زود تر از
ما رفته بودن
ما با سو جین و یو جین و
می سو و جو کیونگ با یه ماشین
دیگه رفتیم.
هنوز که وارد اتاق بار
شدم بوی سیگار و دود و
الکل و سوجو اومد.
بعله:/اونا خورده بودن
و الان مست بودن.
- هی صبر میکردین ما هم
بیایم بعد با هم مست میکردیم:/
=بشین
- سیگار کشیدین. اصلا
میدونین چقدر برای
صداتون بده:/
یهو دیدم کای دستمو
کشید و..............
این داستان ادامه دارد................ 🌹
part10
............. و یکی زدم
توسرش و گفتم:
- ای پسره ی منحرف.
نمیشد حالا این حس
کنجکاوی شما الان
گل نکنه؟
بهم نزدیک شد و گفت:
☆چیه. ترسیدی؟ نکنه خجالت
کشیدی؟ هوم؟
- خیلی بیشعوری نخیرم.
€هی ببینم چرا گوشی من
دست شماعه؟
زود گوشیو انداختم
روی زمین.
- بکهیون گفت
☆ چرا زر زر میکنی
دختره سلیته. خودت
گفتی چرا سهون اون شکلی
داره به گوشیش نگا میکنه.
- اااا چرا دروغ میگی؟
€همه حرفاتون رو قبل
حموم شنیدم. اشکالی نداره.
ولی هر وقت کنجکاوی تون
گل کرد بگین تا
بگم چیکار میکنم
باشه؟(ببینید بچم
چقدرررر بخشندسس:))
-حتی اگه صحنه
باشه؟(آروم)
€چی؟
- هیچی:)
یکی زدم تو سر بکهیون
و گفتم:
- خیلی خری:/
☆خر خودتی. صفتته؛)
بی محل از پیشش رفتم.
یهو دیدم یکی در گوشم
میگه:
☆پخ
- وایی بکهیون چرا
عین این جنا هستی؟
☆چون میخوام تو رو
بترسونم.
- همینه دیگه میگم
یه کرم درونی داری؟
همینه کرم درونیت:/
☆ پرنسس حالا
دیگه با ما هم قهر
میکنی؟
یکی زدم رو سینه سمت
چپش و گفتم:
- قهر نیستم.
☆آه قلبم برای تو تپید.
- برو بینیم بابا.
☆حالا وقعا قهر نیستی؟
- آره جدی قهر نیستم.
☆مرسی.
روی گونمو یه بوس
کوچولو کرد و بدو
بدو رفت.
(فک کنم این بچه قراره
سول یی رو به فنا بده:))
داشتم با خودم غرغر میکردم
که یهو دی او اومد.
#چی شده پرنسس؟
- تو ام؟
# چی منم؟
- تو ام میخوای
منو پرنسس صدا
کنی؟
# آره مگه چشه؟
- هیچی.
# آها راستی هیونگ
اوپاتون گفتن
شب میخوایم بریم بار.
اگه میخوا بیا.
- به هیونگ بگو میام.
# باشه؛)
# پرنسسمون امشب
چی بشه (آرومو با خنده)
من که حرفشو شنیده
بودم گفتم:
هی.....
زود از پله ها رفت بالا.
شب ساعت 12
لباسای چرمی ام رو
پوشیدم و کفشای ساده
مشکی و ناخنام رو هم
لاک مشکی اکلیلی زدم
یک تیکه از موهامو
بستم و اون تیکه که
باز بود رو کنار گردنم
ریختم.
برای میکاپ یه کرم پودر
و کانسیلر زدم و از سایه
بنفش استفاده کردمو یکم
شاین. خط چشم بنفش زدم
و یه رژ زرشکی.
اوپا ها زود تر از
ما رفته بودن
ما با سو جین و یو جین و
می سو و جو کیونگ با یه ماشین
دیگه رفتیم.
هنوز که وارد اتاق بار
شدم بوی سیگار و دود و
الکل و سوجو اومد.
بعله:/اونا خورده بودن
و الان مست بودن.
- هی صبر میکردین ما هم
بیایم بعد با هم مست میکردیم:/
=بشین
- سیگار کشیدین. اصلا
میدونین چقدر برای
صداتون بده:/
یهو دیدم کای دستمو
کشید و..............
این داستان ادامه دارد................ 🌹
۳.۴k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.