ɴᴀɢʜᴀsʜ ʀᴏᴢ ʜᴀʏᴇ sᴏᴏʀᴀᴛʏ ⁶
سفارش ها رو که آوردن همه خفه خون گرفتیم .
یوری : کاشکی غذا یفارش میدادیم .
ا/ت : اینجا کافس فکر میکردم در جریان باشی یوری .
یوری : منم فکر میکردم در جریان باشی جفت همین کافه یه رستوران هست . الانم اشکال نداره دهنتو باز میبینیش .
اخم کردم و گفتم :
ا/ت : گاو خودتی .
تهیونگ : من که دوس دارم .
ا/ت : چیو ؟؟ گاو یا گاو بودن ؟؟
تهیونگ : نه ، اینکه بریم رستوران .
کوک،ا/ت : نه قربونت نمیخواد .
یوری خندید و گفت :
یوری : حالا چرا هماهنگ ؟
تهیونگ : نه نیارید میریم .
محکم توی پای یوری زدم و گفتم :
ا/ت : میمردی بگی دستشویی دارم که به بهونش بریم خونه .
نوشیدنی هامون رو خوردیم و رفتیم بیرون رستوران . یهویی دو تا دست دور کمرم حلقه شد و صدای نکره اش به گوشم خورد : سلام عزیزم .
ا/ت : خفه شو .
سئون : چرا عزیزم . بیا بریم خونه .
ا/ت : من با تو هیچ جا نمیام کثافت پست فترت .
سئون : آدم به شوهرش اینجوری میگه ؟؟
خودمو ازاد کردم و یکی خوابوندم توی سمت چپ صورتش .
ا/ت : این برای اینکه فکر نکنی من زنتم .
یکی دیگه هم خوابوندم توی سمت راست صورتش .
ا/ت : اینم برای اینکه فکر نکنی شوهر منی .
خواستم یکی دیگه بزنمش که یدونه محکم خوابوند توی گوشم .
سئون : این برای اینکه منو نزنی ضعیفه .
خواست بعدی رو بزنه که یکی دستشو گرفت .
تهیونگ : به چه کقی خانم و زدی ؟؟
سئون : به تو چه مردتکیه .
کوک : چی گفتی الدنگ ؟؟
سئون : تو دیگه کدوم خری هستی ؟
کوک هولش داد و گفت :
کوک : دهنتو ببند .
سئون محکم زد روی سینه ی کوک و گفت :
سئون : نبندم چی میشه ؟؟
یه مشت محکم زد توی صورتش و گفت :
کوک : این میشه ، که شد .
سئون متقابلاً یه مشت خوابوند توی صورت کوک . با مشت و لگد افتادن به جون همدیگه . تهیونگ هم بهشون اضافه شد . اخر سر سئون افتاد زمین و کوک پاشو گذاشت روی سینش .
کوک : بار آخرت باشه دست روی خانم بلند میکنی و به من و برادرم توهین میکنی لجن .
سئون : اه .. تلافی میکنم .. ای .
پوزخندی زد و گفت :
کوک : ببینیم و تعریف کنیم .
کامنتتتتتت
یوری : کاشکی غذا یفارش میدادیم .
ا/ت : اینجا کافس فکر میکردم در جریان باشی یوری .
یوری : منم فکر میکردم در جریان باشی جفت همین کافه یه رستوران هست . الانم اشکال نداره دهنتو باز میبینیش .
اخم کردم و گفتم :
ا/ت : گاو خودتی .
تهیونگ : من که دوس دارم .
ا/ت : چیو ؟؟ گاو یا گاو بودن ؟؟
تهیونگ : نه ، اینکه بریم رستوران .
کوک،ا/ت : نه قربونت نمیخواد .
یوری خندید و گفت :
یوری : حالا چرا هماهنگ ؟
تهیونگ : نه نیارید میریم .
محکم توی پای یوری زدم و گفتم :
ا/ت : میمردی بگی دستشویی دارم که به بهونش بریم خونه .
نوشیدنی هامون رو خوردیم و رفتیم بیرون رستوران . یهویی دو تا دست دور کمرم حلقه شد و صدای نکره اش به گوشم خورد : سلام عزیزم .
ا/ت : خفه شو .
سئون : چرا عزیزم . بیا بریم خونه .
ا/ت : من با تو هیچ جا نمیام کثافت پست فترت .
سئون : آدم به شوهرش اینجوری میگه ؟؟
خودمو ازاد کردم و یکی خوابوندم توی سمت چپ صورتش .
ا/ت : این برای اینکه فکر نکنی من زنتم .
یکی دیگه هم خوابوندم توی سمت راست صورتش .
ا/ت : اینم برای اینکه فکر نکنی شوهر منی .
خواستم یکی دیگه بزنمش که یدونه محکم خوابوند توی گوشم .
سئون : این برای اینکه منو نزنی ضعیفه .
خواست بعدی رو بزنه که یکی دستشو گرفت .
تهیونگ : به چه کقی خانم و زدی ؟؟
سئون : به تو چه مردتکیه .
کوک : چی گفتی الدنگ ؟؟
سئون : تو دیگه کدوم خری هستی ؟
کوک هولش داد و گفت :
کوک : دهنتو ببند .
سئون محکم زد روی سینه ی کوک و گفت :
سئون : نبندم چی میشه ؟؟
یه مشت محکم زد توی صورتش و گفت :
کوک : این میشه ، که شد .
سئون متقابلاً یه مشت خوابوند توی صورت کوک . با مشت و لگد افتادن به جون همدیگه . تهیونگ هم بهشون اضافه شد . اخر سر سئون افتاد زمین و کوک پاشو گذاشت روی سینش .
کوک : بار آخرت باشه دست روی خانم بلند میکنی و به من و برادرم توهین میکنی لجن .
سئون : اه .. تلافی میکنم .. ای .
پوزخندی زد و گفت :
کوک : ببینیم و تعریف کنیم .
کامنتتتتتت
۷۵.۲k
۲۳ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.