پارت36
#پارت36
تا حالا ندیده بودم تینا اینطوری برقصه
یعنی اصلا همچین حرکات مضحکی تا حالا ازش ندیده بودم
چشمام از حدقه داشت بیرون میزد
نمیدونم چقدر ضایع نگاه می کردم که یه پسر اومد کنارم نشست
خیلی بد آدامس می خورد
روم و اونور کردم که نبینمش
حسین: سلام جیگر من حسینم اولین بارته؟
من: چی؟ چی میگی؟ برو اونور من اجازه ندادم بشینی
اصلا صدا به صدا نمیرسید
تنها شانسی که اوردم اینه که لب خونیم خوب بود
می فهمیدم چی میگفت
حسین: عه جیگرتو خام خام بخورم
بدخلقی نکن ببین چه پسر ناناسی گیرت اومده
بیا بریم برقصیم
دوست داری توهم مثل اون دختره (تینا) خودتو بهم بمالی؟
هاهاهاها جیگگگگگرررررر
حالم داشت به هم می خورد
نمی دونستم چی بگم سکوت کرده بودم
خیلی می ترسیدم
دیدم این پسره که خودشو حسین معرفی کرده بود ،
دستشو به کمرش زد و خودشو به چپ و راست تکون میداد
و خیلی مسخره میرقصید
دستشو اورد جلو و با لودگی گفت:
دستو بزار تو دستم خاطر خاها بترسن دست بزنین دست بزنین خاطر خاها می ترسن عووو عووو
بلند شدم و از کنارش رد شدم
حالم واقعا داشت بد میشد
از پله ها بالا رفتم و به سمت یکی از اتاقایی که اونجا بود رفتم
در یکیشو باز کردم
اتاق خیلی شیکی بود خیلی رویایی و قشنگ بود
ست اتاق مشکی و سفید بود
ترکیب خیلی قشنگی و به وجود آورده بود
همینطور محو فضای اطراف بودم که صدای گریه ی مردونه ای شنیدم
نخواستم دخالت کنم و ترجیح دادم روی تخت بشینم
هرچی باشه بهتر از اینه که برم اون بیرون و فضای مسخره ی اونجارو تحمل کنم
هر لحظه هق هق مرد بیشتر میشد
بلند شدم و یکم چپ و راست و نگاه کردم که حدس بزنم کجاست
اینطور که معلوم بود توی تراسی که داخل اتاق بود نشسته بود
پرده رو کنار زدم که پسری با کت شلوار مشکی و یه کراوات نباتی
روی زمین نشسته بود و صورتشو بین دستاش گرفته بود
خیلی ریزه میزه و لاغر اندام بود
و موهاش و با ژل و تافت به سمت بالا هدایت کرده بود
من: بب..ببخشید چیزی شده؟ چرا.. چرا گریه می کنین؟
- کشتمش .. من کشتمش
موهاش و کشید و محکم توی صورتش کوبید و زمزمه کرد که
من کشتمش من کشتمش
من: چی میگی؟ کیو کشتی؟ هااا؟ حرف بزن
- کشتمش
یه اسلحه پایین پاهاش دیدم
برش داشتم و نگاش کردم
من: این چیه؟ تو چیکار کردی ؟ د حررررف بزنننن
بلند شدم و پایین و نگاه کردم
با تمام توانم جیغ زدم
دستمو جلوی دهنم گذاشتم و جیغ کشیدم
یه دختر با موهای مشکی و لباس شب قرمز و غرق در خونی قرمز از فاصله ی خیلی زیاد به پایین پرت شده بود
تا حالا ندیده بودم تینا اینطوری برقصه
یعنی اصلا همچین حرکات مضحکی تا حالا ازش ندیده بودم
چشمام از حدقه داشت بیرون میزد
نمیدونم چقدر ضایع نگاه می کردم که یه پسر اومد کنارم نشست
خیلی بد آدامس می خورد
روم و اونور کردم که نبینمش
حسین: سلام جیگر من حسینم اولین بارته؟
من: چی؟ چی میگی؟ برو اونور من اجازه ندادم بشینی
اصلا صدا به صدا نمیرسید
تنها شانسی که اوردم اینه که لب خونیم خوب بود
می فهمیدم چی میگفت
حسین: عه جیگرتو خام خام بخورم
بدخلقی نکن ببین چه پسر ناناسی گیرت اومده
بیا بریم برقصیم
دوست داری توهم مثل اون دختره (تینا) خودتو بهم بمالی؟
هاهاهاها جیگگگگگرررررر
حالم داشت به هم می خورد
نمی دونستم چی بگم سکوت کرده بودم
خیلی می ترسیدم
دیدم این پسره که خودشو حسین معرفی کرده بود ،
دستشو به کمرش زد و خودشو به چپ و راست تکون میداد
و خیلی مسخره میرقصید
دستشو اورد جلو و با لودگی گفت:
دستو بزار تو دستم خاطر خاها بترسن دست بزنین دست بزنین خاطر خاها می ترسن عووو عووو
بلند شدم و از کنارش رد شدم
حالم واقعا داشت بد میشد
از پله ها بالا رفتم و به سمت یکی از اتاقایی که اونجا بود رفتم
در یکیشو باز کردم
اتاق خیلی شیکی بود خیلی رویایی و قشنگ بود
ست اتاق مشکی و سفید بود
ترکیب خیلی قشنگی و به وجود آورده بود
همینطور محو فضای اطراف بودم که صدای گریه ی مردونه ای شنیدم
نخواستم دخالت کنم و ترجیح دادم روی تخت بشینم
هرچی باشه بهتر از اینه که برم اون بیرون و فضای مسخره ی اونجارو تحمل کنم
هر لحظه هق هق مرد بیشتر میشد
بلند شدم و یکم چپ و راست و نگاه کردم که حدس بزنم کجاست
اینطور که معلوم بود توی تراسی که داخل اتاق بود نشسته بود
پرده رو کنار زدم که پسری با کت شلوار مشکی و یه کراوات نباتی
روی زمین نشسته بود و صورتشو بین دستاش گرفته بود
خیلی ریزه میزه و لاغر اندام بود
و موهاش و با ژل و تافت به سمت بالا هدایت کرده بود
من: بب..ببخشید چیزی شده؟ چرا.. چرا گریه می کنین؟
- کشتمش .. من کشتمش
موهاش و کشید و محکم توی صورتش کوبید و زمزمه کرد که
من کشتمش من کشتمش
من: چی میگی؟ کیو کشتی؟ هااا؟ حرف بزن
- کشتمش
یه اسلحه پایین پاهاش دیدم
برش داشتم و نگاش کردم
من: این چیه؟ تو چیکار کردی ؟ د حررررف بزنننن
بلند شدم و پایین و نگاه کردم
با تمام توانم جیغ زدم
دستمو جلوی دهنم گذاشتم و جیغ کشیدم
یه دختر با موهای مشکی و لباس شب قرمز و غرق در خونی قرمز از فاصله ی خیلی زیاد به پایین پرت شده بود
۲.۹k
۲۹ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.