یکدفعه یه خانوم و آقایی اومدن سمتمون سولی چسبوندم به خودم
یکدفعه یه خانوم و آقایی اومدن سمتمون سولی چسبوندم به خودم که آسیب نبینه
م. س:کجا بودی سولی
سولی:مامان( با گریه پرید بغل مامانش)
+سولی مامانو باباتن؟
سولی:آله
+سلام
میخواستم حرف بزنم که پدرش اومد یعقمو گرفت
پ. س:به چه حقی بچمو دزدیدی هرزه؟( داد)
+آقایی محترم من بچتونو نزدیدم بعدشم من هرزه نیستم
پ. س:دروغ نگو هرزه با این لباست( داد)
جوری داد زد که همه برگشتن به سمتمون حتی جونگ کوک اومد بیرون از بیمارستان
_چیشده؟
مافیای من p6
+چیزی نشده
پ. س:یعنی چی چیزی نشده تو بچمو دزدیدی بعد می گی چیزی نشده هرزه
_درست حرف بزن( داد)
سولی:بابا( گریه شدید)
با صدای سولی باباش یعقمو ول کرد سولی اومد بغلم
+چیزی نیست سولی یه شوخیه گریه نکن عزیزم باشه ما داریم شوخی میکنیم مگه نه؟
_آره
م. س:آره عزیزم بیا اینجا
سولی:بابا سر دوستم داد نزن( گریه شدید)
سولی منو محکم تر بغل کرد بلندش کردم هنوز سرش رو شونم بود
+باشه بابات که سر من داد نزد شوخی بود
سولی:پس چرا بت گفت هرزه
+سولی اشتباه شنیدی بعد این کلمهی زشتیه دیگه نگو باشه عشقم؟
سولی:باش
پ. س :سولی از بغلش بیا پایین
سولی:می خوام بغلش باشم بهم آرامش میده
+هرچه قد دوست داری بغلم باش
که گوشیم زنگ خورد جولیا بود وای نه دیرم شده
+الو
@کجایی
+یکم دیر میام اتفاقی افتاده
@باشه ولی زود بیا
+باش
قطع کردم
+ببخشید ولی سو تفاهم شده و وانستید اذیت میشید بشینید
نشستیم روی نیمکتای بیمارستان که جونگکوکم اومد نشست ولی ازمون دور بود
پ. س:توضیح بده
+چشم، من درک میکنم که ناراحت و نگران سولی شدید ولی این رفتار درست نبود سولی پاش آسیب دیده بود امد بغلم منم سرگرمش کردم ولی وقتی پرسیدم مامانش کجاست گریه کرد منم براش عروسک خریدم که گریه نکنه و موفقم شدم بعد اومدم جلوی بیمارستان که شما مارو ببینید درکتون میکنم که نگران
داشتم حرف میزدم که دکتر لی اومد
دکتر یکدفعه یه خانوم و آقایی اومدن سمتمون سولی چسبوندم به خودم که آسیب نبینه
م. س:کجا بودی سولی
سولی:مامان( با گریه پرید بغل مامانش)
+سولی مامانو باباتن؟
سولی:آله
+سلام
میخواستم حرف بزنم که پدرش اومد یعقمو گرفت
پ. س:به چه حقی بچمو دزدیدی هرزه؟( داد)
+آقایی محترم من بچتونو نزدیدم بعدشم من هرزه نیستم
پ. س:دروغ نگو هرزه با این لباست( داد)
جوری داد زد که همه برگشتن به سمتمون حتی جونگ کوک اومد بیرون از بیمارستان
_چیشده؟
+چیزی نشده
پ. س:یعنی چی چیزی نشده تو بچمو دزدیدی بعد می گی چیزی نشده هرزه
_درست حرف بزن( داد)
سولی:بابا( گریه شدید)
با صدای سولی باباش یعقمو ول کرد سولی اومد بغلم
+چیزی نیست سولی یه شوخیه گریه نکن عزیزم باشه ما داریم شوخی میکنیم مگه نه؟
_آره
م. س:آره عزیزم بیا اینجا
م. س:کجا بودی سولی
سولی:مامان( با گریه پرید بغل مامانش)
+سولی مامانو باباتن؟
سولی:آله
+سلام
میخواستم حرف بزنم که پدرش اومد یعقمو گرفت
پ. س:به چه حقی بچمو دزدیدی هرزه؟( داد)
+آقایی محترم من بچتونو نزدیدم بعدشم من هرزه نیستم
پ. س:دروغ نگو هرزه با این لباست( داد)
جوری داد زد که همه برگشتن به سمتمون حتی جونگ کوک اومد بیرون از بیمارستان
_چیشده؟
مافیای من p6
+چیزی نشده
پ. س:یعنی چی چیزی نشده تو بچمو دزدیدی بعد می گی چیزی نشده هرزه
_درست حرف بزن( داد)
سولی:بابا( گریه شدید)
با صدای سولی باباش یعقمو ول کرد سولی اومد بغلم
+چیزی نیست سولی یه شوخیه گریه نکن عزیزم باشه ما داریم شوخی میکنیم مگه نه؟
_آره
م. س:آره عزیزم بیا اینجا
سولی:بابا سر دوستم داد نزن( گریه شدید)
سولی منو محکم تر بغل کرد بلندش کردم هنوز سرش رو شونم بود
+باشه بابات که سر من داد نزد شوخی بود
سولی:پس چرا بت گفت هرزه
+سولی اشتباه شنیدی بعد این کلمهی زشتیه دیگه نگو باشه عشقم؟
سولی:باش
پ. س :سولی از بغلش بیا پایین
سولی:می خوام بغلش باشم بهم آرامش میده
+هرچه قد دوست داری بغلم باش
که گوشیم زنگ خورد جولیا بود وای نه دیرم شده
+الو
@کجایی
+یکم دیر میام اتفاقی افتاده
@باشه ولی زود بیا
+باش
قطع کردم
+ببخشید ولی سو تفاهم شده و وانستید اذیت میشید بشینید
نشستیم روی نیمکتای بیمارستان که جونگکوکم اومد نشست ولی ازمون دور بود
پ. س:توضیح بده
+چشم، من درک میکنم که ناراحت و نگران سولی شدید ولی این رفتار درست نبود سولی پاش آسیب دیده بود امد بغلم منم سرگرمش کردم ولی وقتی پرسیدم مامانش کجاست گریه کرد منم براش عروسک خریدم که گریه نکنه و موفقم شدم بعد اومدم جلوی بیمارستان که شما مارو ببینید درکتون میکنم که نگران
داشتم حرف میزدم که دکتر لی اومد
دکتر یکدفعه یه خانوم و آقایی اومدن سمتمون سولی چسبوندم به خودم که آسیب نبینه
م. س:کجا بودی سولی
سولی:مامان( با گریه پرید بغل مامانش)
+سولی مامانو باباتن؟
سولی:آله
+سلام
میخواستم حرف بزنم که پدرش اومد یعقمو گرفت
پ. س:به چه حقی بچمو دزدیدی هرزه؟( داد)
+آقایی محترم من بچتونو نزدیدم بعدشم من هرزه نیستم
پ. س:دروغ نگو هرزه با این لباست( داد)
جوری داد زد که همه برگشتن به سمتمون حتی جونگ کوک اومد بیرون از بیمارستان
_چیشده؟
+چیزی نشده
پ. س:یعنی چی چیزی نشده تو بچمو دزدیدی بعد می گی چیزی نشده هرزه
_درست حرف بزن( داد)
سولی:بابا( گریه شدید)
با صدای سولی باباش یعقمو ول کرد سولی اومد بغلم
+چیزی نیست سولی یه شوخیه گریه نکن عزیزم باشه ما داریم شوخی میکنیم مگه نه؟
_آره
م. س:آره عزیزم بیا اینجا
- ۵.۱k
- ۱۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط