سیاه و سفید پارت 24 و 25 باهم دیگه آپ شد
سیاه و سفید پارت 24 و 25 باهم دیگه آپ شد
وقتی آت اون حرفو زد کوک یاد اونشبی که اون دختره بزور کوک رو بوسید افتاد
-من اونو نبوسیدم،اون منو بوسید
+چه فرقی داره
-نه منظورم اینه بزور منو بوسید
+بازم فرقی ندارن تو همراهیش کردی
-نکردم
+کردی
-اصلا تو اونجا چیکار میکردی
+نگران نباش تعقیبت نکردم تصادفی بود
آت این حرفو زد خواست بره که دستش توسط کوک کشیده شد و کوبوندش به دیوار
+چته وحشی
-منو دیوونه نکن
+دیوونه شدنتم دیدیم جز آدم کشتن کار دیگه هم بلدی؟
-میخوای ببینی؟
+زحمت نکش
آت داشت حرف میزد که کوک یهو بوسیدش .وقتی بعد از دوسال اون لبای نرم رو دوباره رو لبای خودش احساس میکرد حس عجیبی بود دست خودش نبود همراهی میکرد.
وقتی کوک متوجه این شد آت رو به سمت اتاقش برد و آنداختش رو تخت و دوباره وحشیانه شروع به بوسیدن کرد...
آت از میز بغل تختش یه لیوان برداشت و زد تو سر کوک.
کوک با دردی که تو سرش پیچید دست از کارش بداشت یه نیم نگاهی به آت انداخت و افتاد روش. آت کوک رو کنار زد و از رو تخت بلند شد ،سریع وسایلشو جمع کرد یه نامه هم نوشت و گذاشت کنار کوک و سریع از خونه زد بیرون سوار موتور شد و رفت سمت خونه ی جینا که یادش اومد شاید کوک آدرس اونجا هم پیدا کرده باشه پس باید میرفت خونه جنگلی.
بعد چند مین کوک با درد شدیدی از خواب بیدار شد نگاهی به دور و برش انداخت و نگاهش به نامه خود که توش نوشته بود
«««مرسی که حس دو سال قبل رو دوباره بهم دادی ،سعی نکن پیدام کنی چون برا خودت بد میشه»»»
-اینکه بخوام پیدات کنم یا اون حس رو دوباره بهت بدم به خودم مربوطه
کوک از حاش بلند شد و رفت سمت در و همزمان به بادیگارد ها زنگ زدن تا پلاک موتور رو برسی کنن آت رو پیدا کنن
آت به یکی از دوستای مافیایش زنگ زد و تمام ماجرا رو براش تعریف کرد و برای اینکه اگه کوک پیداش کرد چندتا بادیگارد جلو در خونش باشن.
¥راستی پلاک موتور رو عوض کردی ،اون موتور مال کوک پس سریع میتونه پیداش کنه
+اولین کاری که کردم همین بود نگران نباش،تو فقط بادیگارد هارو بفرست
¥حله تا 10 دقیقه دیگه جلو در خونتن
.
.
.
£جناب جـٔون موتوری به اون پلاک امروز از جایی رد نشده
-یعنی چی ؟
£ممکنه پلاک موتور رو عوض کرده باشه
£الان چیکار کنیم
-برید اون یکی خونه ببینید اون جا هست یا نه ،اگه نبود هرکی تو خونه بود رو بیار
£چشم
وقتی آت اون حرفو زد کوک یاد اونشبی که اون دختره بزور کوک رو بوسید افتاد
-من اونو نبوسیدم،اون منو بوسید
+چه فرقی داره
-نه منظورم اینه بزور منو بوسید
+بازم فرقی ندارن تو همراهیش کردی
-نکردم
+کردی
-اصلا تو اونجا چیکار میکردی
+نگران نباش تعقیبت نکردم تصادفی بود
آت این حرفو زد خواست بره که دستش توسط کوک کشیده شد و کوبوندش به دیوار
+چته وحشی
-منو دیوونه نکن
+دیوونه شدنتم دیدیم جز آدم کشتن کار دیگه هم بلدی؟
-میخوای ببینی؟
+زحمت نکش
آت داشت حرف میزد که کوک یهو بوسیدش .وقتی بعد از دوسال اون لبای نرم رو دوباره رو لبای خودش احساس میکرد حس عجیبی بود دست خودش نبود همراهی میکرد.
وقتی کوک متوجه این شد آت رو به سمت اتاقش برد و آنداختش رو تخت و دوباره وحشیانه شروع به بوسیدن کرد...
آت از میز بغل تختش یه لیوان برداشت و زد تو سر کوک.
کوک با دردی که تو سرش پیچید دست از کارش بداشت یه نیم نگاهی به آت انداخت و افتاد روش. آت کوک رو کنار زد و از رو تخت بلند شد ،سریع وسایلشو جمع کرد یه نامه هم نوشت و گذاشت کنار کوک و سریع از خونه زد بیرون سوار موتور شد و رفت سمت خونه ی جینا که یادش اومد شاید کوک آدرس اونجا هم پیدا کرده باشه پس باید میرفت خونه جنگلی.
بعد چند مین کوک با درد شدیدی از خواب بیدار شد نگاهی به دور و برش انداخت و نگاهش به نامه خود که توش نوشته بود
«««مرسی که حس دو سال قبل رو دوباره بهم دادی ،سعی نکن پیدام کنی چون برا خودت بد میشه»»»
-اینکه بخوام پیدات کنم یا اون حس رو دوباره بهت بدم به خودم مربوطه
کوک از حاش بلند شد و رفت سمت در و همزمان به بادیگارد ها زنگ زدن تا پلاک موتور رو برسی کنن آت رو پیدا کنن
آت به یکی از دوستای مافیایش زنگ زد و تمام ماجرا رو براش تعریف کرد و برای اینکه اگه کوک پیداش کرد چندتا بادیگارد جلو در خونش باشن.
¥راستی پلاک موتور رو عوض کردی ،اون موتور مال کوک پس سریع میتونه پیداش کنه
+اولین کاری که کردم همین بود نگران نباش،تو فقط بادیگارد هارو بفرست
¥حله تا 10 دقیقه دیگه جلو در خونتن
.
.
.
£جناب جـٔون موتوری به اون پلاک امروز از جایی رد نشده
-یعنی چی ؟
£ممکنه پلاک موتور رو عوض کرده باشه
£الان چیکار کنیم
-برید اون یکی خونه ببینید اون جا هست یا نه ،اگه نبود هرکی تو خونه بود رو بیار
£چشم
۱۰.۰k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.