رمان یک خاطره پارت ۳٠: سونیک غیر عادی😂
♥🖤♥🖤♥🖤♥🖤♥
#یک_خاطره [🖤♥]
#پارت_³⁰ [🖤♥]
سیلور- با.. شه. " اروم"
در رو بستم.
یه نگاه به خودم توی اینه انداختم.
چقدر موهام به هم ریخته.
شونه کردم موهامو و یه تیشرت و کلاه افتابی مشکی گذاشتم سرم.
در رو باز کردم اروم از پله ها رفتم پایین.
روژ سرشو از اتاق اورد بیرون منو دید دهنش رو از تعجب باز کرد و خشک شد.
ناکلز اومد گفت چی شده؟ منو دید که از پله ها میرم پایین اونم خشک شد.
ناکلز- این چرا راه میره؟
روژ- غیر عادیه...
«شدو❤️🩹🕷»
افتاب روی چشمام افتاده بود.
چشمامو باز کردم.
سونیکو ندیدم امی رو دیدم که روی صندلی خوابش برده بود. دیروز چه خبر بود؟ چرا انقدر زود خوابم برد؟ نکنه باز سونیک نشسته بوده اینجا و بهم زل میزد؟؟
- امی.
بیدار نشد.
- هوی! امییییییی.
امی- اوممم .. من کیم؟ تو کی ای؟ چی میخوای؟
با اخم کج نگاش کردم که گفت: آااا ببخشید.
- این پرده رو بکش میخوام بخوابم. "بدونِ عصاب😂 جذابببب"
امی- باشه.
بلند شد پرده رو کشید.
سریعا متوجه سونیک شدم که پشت شیشه اتاق وایساده بود.
"شک شدن**"
در حالی که امی با پرده وَر میرفت گفتم: امی.. سونیک پشت دره.
♥🖤♥🖤♥🖤♥🖤♥
#یک_خاطره [🖤♥]
#پارت_³⁰ [🖤♥]
سیلور- با.. شه. " اروم"
در رو بستم.
یه نگاه به خودم توی اینه انداختم.
چقدر موهام به هم ریخته.
شونه کردم موهامو و یه تیشرت و کلاه افتابی مشکی گذاشتم سرم.
در رو باز کردم اروم از پله ها رفتم پایین.
روژ سرشو از اتاق اورد بیرون منو دید دهنش رو از تعجب باز کرد و خشک شد.
ناکلز اومد گفت چی شده؟ منو دید که از پله ها میرم پایین اونم خشک شد.
ناکلز- این چرا راه میره؟
روژ- غیر عادیه...
«شدو❤️🩹🕷»
افتاب روی چشمام افتاده بود.
چشمامو باز کردم.
سونیکو ندیدم امی رو دیدم که روی صندلی خوابش برده بود. دیروز چه خبر بود؟ چرا انقدر زود خوابم برد؟ نکنه باز سونیک نشسته بوده اینجا و بهم زل میزد؟؟
- امی.
بیدار نشد.
- هوی! امییییییی.
امی- اوممم .. من کیم؟ تو کی ای؟ چی میخوای؟
با اخم کج نگاش کردم که گفت: آااا ببخشید.
- این پرده رو بکش میخوام بخوابم. "بدونِ عصاب😂 جذابببب"
امی- باشه.
بلند شد پرده رو کشید.
سریعا متوجه سونیک شدم که پشت شیشه اتاق وایساده بود.
"شک شدن**"
در حالی که امی با پرده وَر میرفت گفتم: امی.. سونیک پشت دره.
♥🖤♥🖤♥🖤♥🖤♥
۳.۹k
۱۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.