چند شاتی

چند شاتی
part: 3
دیدم یه مرد گنده با پوست خیلی آینه ای و لبای قرمززز
(جزئیات رو حال بنما😂)
بغل دستم دراز کشیده انگار یه بچه کوشولو بوددد
به دور و ورم نگا کردم دیدم اینجا اتاقم نیست
یهو اتفاق داخل جنگل یادم اومد
نک.. نکنه.. اونا.. اینا باشن(امیدوارم منظور رو رسونده باشم)
ترسیدم پتو رو از روم کنار زدم دیدم دست و پام پانسمان شدن +: اووو
رفتم سمت در دیدم قفله
برگشتم دیدم همون پسره جلوم وایساده
+: جیغغغغ
_: چتههههه گوشم به فاک رفت
+: تو کی ای؟
_: تو نه شما
+: خب حالا کی هستی؟
_: جنگکوکه اسمم جئون جنگکوک
+: اها منم پارک ا. ت هستم
دیدم داره میاد جلوترر
رفتم عقب که خوردم تو دیوار
+: چی.. چیکار میکنی
_: خوشگلی
+: واقعااا.... میدونم😂
_: 😐
+: میگم چرا منو و دوستمو آوردین اینجا؟
راستییی دوستم کوووو
_: دوستت پیش دوست منه تو اون یکی اتاق
+: اتاق😈
_: خیلی شیطونی ها
تو صورختم خم شد
_: میخوای انجامش بدیم
+: دستمو گذاشتم رو سینش و هولش دادم عقب
+: میشه درو باز کنی برم پیش دوستم
_: اوکی اتاق بغلیه
+: مرسی
رفتم سمت اتاق بغلی درو باز کردم با چیزی که دیدم زبونم بند اومد
ادامه دارد...
دیدگاه ها (۱۳)

چند شاتی part: 4وقتی داشتم میرفتم سمت اتاق لونا اینا کوک هم ...

ببخشید دیر شد بخاطر اتفاقایی که تازگیا افتاد و شرایطی که داش...

چند شاتیpart: 2با چیزی که دیدیم سر جامون خشک شدیم یکی از بین...

چند شاتیpart: 1چند روزی بود میخواستم با دوستم لونا بریم یه ج...

{مافیای من}{پارت ۶}ویو تهیونگ # بعد کلی حرف زدن با یونگی بلن...

نجات پروانه 🖤🦋پارت ۳که یهو یکی اومد داخل درو بست رومو برگردو...

خب خب فردا دختره که اسمشو میزارم سیومی تو یک اتاق جدا دور از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط