داستانی از دیپ وب
#داستانی از دیپ وب
اگه به صورت ناشیانه از سایت های دیپ وب استفاده کنیم چه اتفاقی میوفته؟
چند سال پیش مردی به نام جیمز در آمریکا از روی کنجکاوی با کمک دوستانش که تو این زمینه اطلاعات داشتن،چت رومی رو پیدا کرد و شروع به صحبت با بقیه کرد.موضوعی همه در این چت روم در حال صحبت راجع بهش داشتن این بود که یکی از اعضا به صورت زنده از خودش و دختری که طناب پیچ شده بود فیلم میگرفت.توی چت روم نوشت: دوست دارید با دختر چیکار کنم؟ بقیه جواب های مختلف میدادن از جمله “اعضای بدنش رو ببر” یا ” شکنجه ش بده”…اون هم جلوی دوربین این کارارو انجام میداد و آخر دختر از خونریزیه زیاد مرد.
جیمز تایپ کرد : بس کنید..شماها مریضید…الان با پلیس تماس میگیرم! و بعد از مرورگر خارج شد.
یک دفعه یک پیامی اومد : به نفعته به پلیس زنگ نزنی. جیمز توجهی نکرد و رفت سمت تلفن..که تصویره خودش رو توی کامپیوتر دید..دوباره پیام اومد: دست به اون تلفن نزن…جیمز روی وب کم رو پوشوند…پیامی به موبایله جیمز اومد که تمام اطلاعات جیمز رو گفته بود و گفت…وب کم رو آزاد کن و گوشیو بنداز دور..وگرنه با تو این چت روم رو ادامه میدم(ینی میام تورو اذیت میکنم و میکشم).
جیمز ترسید و به پلیس زنگ نزد…تا چند هفته این پیام ها به دستش میرسید و مجبور شد از اون خونه و حتی شهرش نقل مکان کنه.
جیمز بعد از نقل مکان به جایی دیگر بعد از گذشت چند سال وقتی که ترسش تا حدی میریزد این خاطره را درون فیسبوک خودش منتشر میکند تا به دیگران پند دهد که هیچوقت از این محیط استفاده نکنند. اما دقیقا بعد از گذشت چند روز از پست کردن این خاطره توی فیسبوک جیمز به صورت مرموزی ناپدید شد و هیچ اثری از او یافت نشد.
اگه به صورت ناشیانه از سایت های دیپ وب استفاده کنیم چه اتفاقی میوفته؟
چند سال پیش مردی به نام جیمز در آمریکا از روی کنجکاوی با کمک دوستانش که تو این زمینه اطلاعات داشتن،چت رومی رو پیدا کرد و شروع به صحبت با بقیه کرد.موضوعی همه در این چت روم در حال صحبت راجع بهش داشتن این بود که یکی از اعضا به صورت زنده از خودش و دختری که طناب پیچ شده بود فیلم میگرفت.توی چت روم نوشت: دوست دارید با دختر چیکار کنم؟ بقیه جواب های مختلف میدادن از جمله “اعضای بدنش رو ببر” یا ” شکنجه ش بده”…اون هم جلوی دوربین این کارارو انجام میداد و آخر دختر از خونریزیه زیاد مرد.
جیمز تایپ کرد : بس کنید..شماها مریضید…الان با پلیس تماس میگیرم! و بعد از مرورگر خارج شد.
یک دفعه یک پیامی اومد : به نفعته به پلیس زنگ نزنی. جیمز توجهی نکرد و رفت سمت تلفن..که تصویره خودش رو توی کامپیوتر دید..دوباره پیام اومد: دست به اون تلفن نزن…جیمز روی وب کم رو پوشوند…پیامی به موبایله جیمز اومد که تمام اطلاعات جیمز رو گفته بود و گفت…وب کم رو آزاد کن و گوشیو بنداز دور..وگرنه با تو این چت روم رو ادامه میدم(ینی میام تورو اذیت میکنم و میکشم).
جیمز ترسید و به پلیس زنگ نزد…تا چند هفته این پیام ها به دستش میرسید و مجبور شد از اون خونه و حتی شهرش نقل مکان کنه.
جیمز بعد از نقل مکان به جایی دیگر بعد از گذشت چند سال وقتی که ترسش تا حدی میریزد این خاطره را درون فیسبوک خودش منتشر میکند تا به دیگران پند دهد که هیچوقت از این محیط استفاده نکنند. اما دقیقا بعد از گذشت چند روز از پست کردن این خاطره توی فیسبوک جیمز به صورت مرموزی ناپدید شد و هیچ اثری از او یافت نشد.
۴.۳k
۱۰ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.