«عشق دونفره»PART 5

#دیانا
به ارسلان گفتم بره بیرون اما نرفت بعد گفت که می خوام خودم لباسات رو عوض کنم
(ارسی- دیا+)

-می خوام خودم لباسات رو عوض کنم
+نههههههههههههههههه
-اوا چراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
+و....ولی-ولی بی ولی

#ارسلان

پرتش کردم رو تختو لباش رو بوسیدم

#دیا

منم تو بوسید همراهیش کردم رف سراغ گردم اما بش گفتم بچه ها شک می کنن و رفت دنبال سینم لباسام رو در اورد بعد لباس زیرام


#ارسی

چه بدن سفید و بی مویی داشت آدم فقط می خواست بخورش

بعدم نشستم ودیاناامد روپام بعد لبش رو خوردم و اونشو می مالیدم(خودتون می دونین)

بعد رفتم سراغ سینش و سینش رو خوردم تو فکر این بودم که اونو وارد کنم اما وقتی ازدواج کردیم


{فردا}

دیدم تو بغل ارسلان خوابم لخت خیلی جوجول خوابیده بود موهاشو زدم کنار و با خودم زمزمه می کردم خدایا ممنون ارسلان رو بم دادی تا اینکه ارسلان گفت خدایا ممنون که دیانا رو بم دادی

خنده ای کردمو و گفتم تو بیدار بودی بعد رفتم صبحانه رو چیدم و همه امد و ارسلان گفت...................
دیدگاه ها (۰)

فقط 5 تای دیگه

سلام کپشن

«عشق دونفره»PART 4

«عشق دونفره»PART 3

رمان بغلی من پارت های ۸۶و۸۷و۸۸ارسلان: من که باورم نمیشه دیان...

رمان بغلی من پارت ۱۰۱و۱۰۲و۱۰۳ارسلان: دیانا دیانا: بله جایی و...

رمان بغلی منپارت ۳۰ارسلان: براش یه لیوان آب پر کردم و بردم ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط