پرنسسمن

#پرنسس_من🤍🥂
#part_10

نمیدونم چه نقشه ای داشت ولی بخاطر جونمم که شده باید بفهمم...‌

با استرس رفتم پایین و نگاهی به اطرافم انداختم...وقتی دیدم کسی این اطراف نیست زود رفتم بیرون و تاکسی گرفتم و به اون مقصدی که رئیس چوی گفته بود رفتم....وقتی رسیدم اونجا نگاهی به اطرافم انداختم تا اون کافه ای که قرار گذاشته بودیم رو پیدا کردم و وارد شدم

- چی میخوای؟

+ علیک سلام!

- زود بگو چی میخوای؟

+ آدم با کسی که قراره کمکش کنم اینجوری حرف نمیزنه ها....اوکی بیخیال....از اونجایی که قرار عروسی دیشب رو بهم زدی و به خیال خودت رفتی گم و گور شدی و فکر کردی هیچوقت پیدات نمیکنم سخت در اشتباه بودی! من خوب میدونم که پیش کی و کجا قایم شدی... پس اگه کاری نکردم فکر نکن احمقم!

- حرفت همین بود؟

+ میخوام یکاری کنی.... اگه پیش جونگکوک بمونی اون زود تو رو میکشه پس به نفعته که واسه من کار کنی

- چیکار کنم؟

+ ....... ( بعدا میفهمید )


داشتیم باهم حرف می‌زدیم که با صدای جونگکوک سر جام میخکوب شدم!
دیدگاه ها (۵)

#پرنسس_من🤍🥂#part_11[ ویو جونگکوک ]امروز به دلیل یه کاری اومد...

#پرنسس_من🤍🥂#part_12+ ولممم کننن... من دنبال تو نمیامبه حرفش ...

#پرنسس_من🤍🥂#part_9{ پرش زمانی به صبح }صبح با صدای زنگ گوشیم ...

#پرنسس_من🤍🥂#part_8 که یهو در اتاق با شدت باز شد!+ داری چه غل...

چندپارتی از جونگکوک part1

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁵⁷اروم تو راه رو عمارت راه میرفتم... تمام ف...

فیک عروس مافیا part 5نشستم داخل ماشین که یه مردی نشسته بود ف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط