رززخمیمن

#رُز_زخمی_من

Part. 7

ویو ات.

رفتم توی اتاق یه لباس خواب گذاشته بودن خواستم لباسمو عوض کنم ولی زیپ لباس خیلی پایین بود و نتونستم اروم در رو باز کردم و جونگکوک رو صدا زدم

ات. جونگکوک

جونگکوک. بله؟

ٕات. میشه بهم کمک بکنی

جونگکوک اروم از پله ها بالا اومد و به ات رسید

جونگکوک. چه کمکی؟

ات. دستم به زیپ لباسم نمیرسه

جونگکوک. میخوای من بازش بکنم؟

ات. میشه؟

جونگکوک پشت سر ات وایساد و مراقب بود که دستش به قسمت لخت بدن ات نخوره، اروم زیپ رو باز کرد، ات برای اینکه لباسش نیوفته محکم گرفتش. جونگکوک برگشت و رفت. ات رفت توی اتاق و لباسش رو عوض کرد.

بعد از 15دقیقه موهاشو شونه کرد و رفت پایین داشت توی سالن بزرگ قدم میزد
که جونگکوک اونو صدا زد
ات به طرف صدا رفت، جونگکوک روی کاناپه نشسته بود و یک زن میان سال اونجا بود، جونگکوک به کنارش روی مبل ضربه ارومی زد و از ات خواست که کنارش بنشیند.
ات نشست و بدون صدا انها را تماشا میکرد


جونگکوک. ات

ات. بله!؟

جونگکوک. ایشون خانوم پارک هست میتونی اجوما صداش کنی.اینجا کار میکنه چیزی نیاز داشتی بهش بگو

ات. باشه

جونگکوک.خوابت میاد؟

ات. اره

جونگکوک. پس برو توی همون اتاقی که قبلا رفتی

ات. از روی کاناپه بلند شد و به سمت اتاق رفت....
دیدگاه ها (۱)

#رُز_زخمی_من part. 8ات. جونگکوک.... جونگکوک با حالتی نامشخص ...

#رُز_زخمی_من Part. 9ویو ات. رفتم پایین. بدون توجه به اینکه ب...

#رُز_زخمی_من Part. 6*رفتیم پایین سوار ماشین شدیم*ات. اسمت چی...

#رُز_زخمی_من Part. 5ات.بابا، داری شوخی میکنی، نه؟ پ/ت. نه، ف...

فیک نویس ( پارت ۱۱ )مایل به پارت بعدی؟؟؟دالیا رو انداخت روی ...

دوست پسر دمدمی مزاج

پارت ۱۸ات: اول لباس بپوشم یا میکاب کنم اول لباس میپوشم ات یه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط