پارت 16
پارت 16
جونگکوک به ات نگاه کرد که بازوشو گرفته یه نیشخند زد
جونگکوک: میترسی کوچولو (نیشخند)
ات: ها من ترس... نه فقط از هوایه اینجا میترسم
جونگکوک: باشه فهمیدم... ببین اینجا هیچی نیست فقط باد بود که همچیو انداخت
ات: اما جونگکوک اینجا پنجره نداره که باد بیاد
جونگکوک: هااا امممم نمیدونم فقط بیا ازینجا بریم
ات: اما چجوری اینجا دره دیگیه نداره چجوری میخوای ازین جا بری
جونگکوک: بیا منتظره یکی بفهمونیم تا بیاد درو باز کنه باشه
ات: اوهوم باشه
رفتن رویه پله نشستن
جونگکوک: ات من نظرتو میخوام میخوام بدونم اگر جایه من بودی برایه کسی که عاشقش بودی چی میخردی
ات: اممم خب من اگر بودم براش یه شاخه گل رز میگرفتم چون ارزش از همچی بالاست چون اگر گردنبند یا چیزه دیگی بگیری زیاد شگفت انگیز نیس ولی اگر یه شاخه گل رز براش بگیری شاد ترین ادم دنیا هس این نظره منه
جونگکوک: هوم درست میگی
ات: خب حالا بگو اون شخص کیه
جونگکوک: اون شگفت انگیز هس قوی هس و همینجورم خشگل مهربون با همه فرق داره اون... اون زندگیم هس حاضرم براش هرکاری کنم حتا جونمم بهش میدم من بده اون نمیتونم زندگی کنم
ات: اوه پس اون شخص خیلی شانس داره که پیشه یه پسره قوی زندگی میکنه (کیوت)
ات: ببخشید اون شب بهت کلی فحش دادم
جونگکوک: اشکالی نداره من باید مذرت خواهی کنم
داشتن باهم حرف میزند که ات حس کرد یکی دست زد به شونش. دستاش سرد بود کم کم سرشو چرخوند به اون دستایه که رویه شونش بود. دستاش خونی بود ناخوناش بلند بود. بدنه ات یخ زده بود نمیتونست صورته اون شخص ببینه بخاطره تاریکی بود.
ات: جونگکوک... توهم... اون... دستارو میبینی (ترس)
جونگکوک: اره دارم میبینم ات اروم باش به چیزایه خوبی فکر کن باشه نفس عمیقی بکش باشه......
خب برید بخوابید فردا براتون میزارم 🔪🔪🔪🔪
#فیک_جونگکوک
جونگکوک به ات نگاه کرد که بازوشو گرفته یه نیشخند زد
جونگکوک: میترسی کوچولو (نیشخند)
ات: ها من ترس... نه فقط از هوایه اینجا میترسم
جونگکوک: باشه فهمیدم... ببین اینجا هیچی نیست فقط باد بود که همچیو انداخت
ات: اما جونگکوک اینجا پنجره نداره که باد بیاد
جونگکوک: هااا امممم نمیدونم فقط بیا ازینجا بریم
ات: اما چجوری اینجا دره دیگیه نداره چجوری میخوای ازین جا بری
جونگکوک: بیا منتظره یکی بفهمونیم تا بیاد درو باز کنه باشه
ات: اوهوم باشه
رفتن رویه پله نشستن
جونگکوک: ات من نظرتو میخوام میخوام بدونم اگر جایه من بودی برایه کسی که عاشقش بودی چی میخردی
ات: اممم خب من اگر بودم براش یه شاخه گل رز میگرفتم چون ارزش از همچی بالاست چون اگر گردنبند یا چیزه دیگی بگیری زیاد شگفت انگیز نیس ولی اگر یه شاخه گل رز براش بگیری شاد ترین ادم دنیا هس این نظره منه
جونگکوک: هوم درست میگی
ات: خب حالا بگو اون شخص کیه
جونگکوک: اون شگفت انگیز هس قوی هس و همینجورم خشگل مهربون با همه فرق داره اون... اون زندگیم هس حاضرم براش هرکاری کنم حتا جونمم بهش میدم من بده اون نمیتونم زندگی کنم
ات: اوه پس اون شخص خیلی شانس داره که پیشه یه پسره قوی زندگی میکنه (کیوت)
ات: ببخشید اون شب بهت کلی فحش دادم
جونگکوک: اشکالی نداره من باید مذرت خواهی کنم
داشتن باهم حرف میزند که ات حس کرد یکی دست زد به شونش. دستاش سرد بود کم کم سرشو چرخوند به اون دستایه که رویه شونش بود. دستاش خونی بود ناخوناش بلند بود. بدنه ات یخ زده بود نمیتونست صورته اون شخص ببینه بخاطره تاریکی بود.
ات: جونگکوک... توهم... اون... دستارو میبینی (ترس)
جونگکوک: اره دارم میبینم ات اروم باش به چیزایه خوبی فکر کن باشه نفس عمیقی بکش باشه......
خب برید بخوابید فردا براتون میزارم 🔪🔪🔪🔪
#فیک_جونگکوک
۱۹.۴k
۰۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.