ماهتیره

ماه_تیره🌑
Part: 65
صدای اه ناله هاش خوردم کرده بود
جیغ میکشید از درد

اون دختر ساکت و اروم الان از درد داشت جون میداد

از اینکه نمی تونستم کاری کنم متنفر بودم
ولی صدای زجر پاره تنمم هم نمی تونستم بشنوم

تنونستم دووم بیارم و بلند شدم و با گریه خودمو میکوبیدم به در والتماس میکردم که میونگ رو ول کنه

فوقش منم بکشه اما نمی زارم همین طوری زجرش بده
کم کم همه ندیمه ها اومدن کنارم نشستن و گریه میکردیم
داد میزدیم و التماس میکردیم که ولش کنه

بعد از چند دقیقه اومد بیرون
هممون فقط برای چند دقیقه ساکت شدیم و به ارباب نگاه میکردیم

_چه غلطی میکنید اینجا!؟ گمشید سرکارتون

همشون با ترس بلند شدن و رفتن
جا زده بودن
اما صدای گریه هاشون قطع نشده بود

به پای اقا افتادم و با التماس میکردم که برم میونگم رو ببینم

_بتی بلند شو

میدونستم منو جای مادرش میدونه حتما میذاره برم

+تروخدااا ارباب تروخداا اتماس میکنم طاقت صدای شنیدنشو ندارم بخواطر قلب چروکیده من پیرزن التماس میکنم

_بتی بلند شو
+اقااا اقاا فقط چند دقیقه التماس میکنم

با سر تایید رو داد
با چشمای گریون وارد اتاق شدم.....


༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
دیدگاه ها (۱)

‌ملودی_تلخ🍷Part: 56#تهیونگباورم نمیشد این همون دخترهباید این...

کلیپ نامی جون💜

ماه_تیره🌑Part: 64#بتیچند دقیقه ای بود که هیچ خبری ازشون نبود...

ماه_تیره🌑Part: 63_گمشو داخلبه بتی نگاه کردم از ترس خشک شده ب...

اینم پارت ده

رمان (عمارت ارباب )

پارت ۳چند دقیقه بعدویو جیمینوقتی به خودم اومدم فهمیدم چیکار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط