پارت ۴۵ زندگی جونگمه
پارت ۴۵ زندگی جونگمه
کوک جونگمه رو بغل کرد برد گذاشت رو تخت
داشت تو گوگل دنبال علائم سکته میگشت
دید هیچکدوم رو جونگمه نداره
یه نفس عمیق کشید 😮💨و گفت:این دختر آخر دیونم میکنه 😫
جونگمه چشاش رو باز کرد دید کوک جلوش رو صندلی نشسته داره گوشی رو نگاه میکنه
جونگمه آروم گفت:کوک
کوک:عه بیدار شدی!حالت خوبه
جونگمه با صدای لرزون گفت :این یعنی خودتی؟خواب نمیدیدم🥲
کوک رفت کنارش دراز کشید و گفت:یعنی واقعا نمیفهمی من زنده ام
جونگمه با لبخند داشت گریه میکرد
کوک بغلش کردو گفت: دیگه هیچ وقت نرو بالای اون سخره
جونگمه:کدوم سخره؟
کوک:فکر میکنی چرا دیشب زنده موندی؟
جونگمه:یعنی !تو بودی😧
کوک:نه عمه ی خالم بود و خندید
جونگمه:الان وقت شوخی نیست😕میدونی چقدر به خاطرت عذاب کشیدم🙁
کوک:ببخشید🙃
جونگمه:میبخشمت به شرط اینکه بگی چرا اونکار رو کردی
کوک:میخوام اون کسی که چند بار بهت حمله کرد رو پیدا کنم
جونگمه:چطوری!
یهو صدای (در )اومد
کوک به جونگمه🤫با این حالت اشاره کرد
کوک به جونگمه با اشاره دستش گفت :خودتو بزن به خواب و خودش رفت تو کمد قایم شد و دید کمد پره نوشته های:کوک دلم واست تنگ شده،کوک کجایی چرا چند روز نمیای پیشم،ناراحتم کوک دیگه دیدنم نمیاد و دوستم نداره ،هست و کوک فهمید بعد از خبر مرگش جونگمه اینارو نوشته
کوک ناراحت شد ،حواسش به جونگمه نبود
صدای جیغ جونگمه اومد کوک اومد بيرون دید دختره داره جونگمه رو خفه میکنه کوک، با دختره درگیر شد دختره اصلحه همراهش بود، اصلحه رو در آورد گرفت سمت کوک،کوک دستاشو برد بالا گفت کاری به جونگمه نداشته باش!
دختره خشاب رو کشید و اصلحه رو گرفت سمت جونگمه
کوک جونگمه رو بغل کرد برد گذاشت رو تخت
داشت تو گوگل دنبال علائم سکته میگشت
دید هیچکدوم رو جونگمه نداره
یه نفس عمیق کشید 😮💨و گفت:این دختر آخر دیونم میکنه 😫
جونگمه چشاش رو باز کرد دید کوک جلوش رو صندلی نشسته داره گوشی رو نگاه میکنه
جونگمه آروم گفت:کوک
کوک:عه بیدار شدی!حالت خوبه
جونگمه با صدای لرزون گفت :این یعنی خودتی؟خواب نمیدیدم🥲
کوک رفت کنارش دراز کشید و گفت:یعنی واقعا نمیفهمی من زنده ام
جونگمه با لبخند داشت گریه میکرد
کوک بغلش کردو گفت: دیگه هیچ وقت نرو بالای اون سخره
جونگمه:کدوم سخره؟
کوک:فکر میکنی چرا دیشب زنده موندی؟
جونگمه:یعنی !تو بودی😧
کوک:نه عمه ی خالم بود و خندید
جونگمه:الان وقت شوخی نیست😕میدونی چقدر به خاطرت عذاب کشیدم🙁
کوک:ببخشید🙃
جونگمه:میبخشمت به شرط اینکه بگی چرا اونکار رو کردی
کوک:میخوام اون کسی که چند بار بهت حمله کرد رو پیدا کنم
جونگمه:چطوری!
یهو صدای (در )اومد
کوک به جونگمه🤫با این حالت اشاره کرد
کوک به جونگمه با اشاره دستش گفت :خودتو بزن به خواب و خودش رفت تو کمد قایم شد و دید کمد پره نوشته های:کوک دلم واست تنگ شده،کوک کجایی چرا چند روز نمیای پیشم،ناراحتم کوک دیگه دیدنم نمیاد و دوستم نداره ،هست و کوک فهمید بعد از خبر مرگش جونگمه اینارو نوشته
کوک ناراحت شد ،حواسش به جونگمه نبود
صدای جیغ جونگمه اومد کوک اومد بيرون دید دختره داره جونگمه رو خفه میکنه کوک، با دختره درگیر شد دختره اصلحه همراهش بود، اصلحه رو در آورد گرفت سمت کوک،کوک دستاشو برد بالا گفت کاری به جونگمه نداشته باش!
دختره خشاب رو کشید و اصلحه رو گرفت سمت جونگمه
۱۱.۱k
۱۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.