تو کامنتا
تو کامنتا
اداماش اینجا
با حس دلدرد زیادی چشماشو باز کرد که خودشو تو بغل ولیعهد دید..
تکون ریزی خورد که باعث بیدار شدن یونگی شد..
عا.. ببخشید نمیخواستم بیدارتون کنم..
یونگی اونو بیشتر به خودش فشرد ..
-چی ازین بهتر که توسط عشقت بیدار شی..
نفس کوتاهی گرفت..
_راستی نگفتی عشق من میشی..؟
ا/ت با خجالت تایید کرد و بعد سرشو به سینه مردونه یونگی چسبوند...
-دوست دارم، ملکه من:)
بالاخره ولیعهد یونگی ملکه خودش رو پیدا کرد..
End ..
خب.. چیز زیاد خاصی نبود ولی گفتم شاید واسه بعضیا زیاد باشه.. عاره دیگه😁
فقط یادتون باشه من اسمات نمینویسماااا اینم کار یه بنده خدایی بود.. باز نیاین درخواستی اسمات بدین😑😑
اداماش اینجا
با حس دلدرد زیادی چشماشو باز کرد که خودشو تو بغل ولیعهد دید..
تکون ریزی خورد که باعث بیدار شدن یونگی شد..
عا.. ببخشید نمیخواستم بیدارتون کنم..
یونگی اونو بیشتر به خودش فشرد ..
-چی ازین بهتر که توسط عشقت بیدار شی..
نفس کوتاهی گرفت..
_راستی نگفتی عشق من میشی..؟
ا/ت با خجالت تایید کرد و بعد سرشو به سینه مردونه یونگی چسبوند...
-دوست دارم، ملکه من:)
بالاخره ولیعهد یونگی ملکه خودش رو پیدا کرد..
End ..
خب.. چیز زیاد خاصی نبود ولی گفتم شاید واسه بعضیا زیاد باشه.. عاره دیگه😁
فقط یادتون باشه من اسمات نمینویسماااا اینم کار یه بنده خدایی بود.. باز نیاین درخواستی اسمات بدین😑😑
۷.۳k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.