عشق جاودانه pt7
عشق جاودانه pt7
@کیو میخوای جور کنی
$ات میتونه کمکمون کنه
چی من؟
-نه ات نمیتونه
چیزه میتونم براتون هکش کنم
~نه نمیتونی اون برای همچی محافظ گذاشته منم خودم خیلی سعی کردم ولی نشد
÷تنها راهمون اته
#راست میگه تو هم که به ات اعتماد داری پس میشه
_ات میخوای انجامش بدیش
راحب چی هست؟
@تو میری تو کلاب همیشگی اون نزدیکش میشی سعی میکنی که خودتو بهش بندازی اونم تورو میبره خونش ماهم ادرس خونشو میفهمیم تو رو هم نجات میدین
اوکی انجامش میدم ولی شما دخالتی راحب خروج من از اونجا نمیکنی
÷منظورت چیه
من خودم میدونم چطوری از اون خونه دربیام نمیخواد شما نجاتم بدید
-...اما ات
#جونکوک خودش قبول کرد لطفا اینو دیگه خراب نکن
(پرش زمانی )
«««ویو جونکوک»»»
خیلی وقت بود که اعضا رفته بودن ساعت تقریبا 9 شب نمیدونم چرا ولی نگران فردا بودم فکر اینکه قراره چه اتفاقی برای ات بیفته دیوونم میکرد این چه حس مزخرفیه برای همین رفتم سراغ ات
-ات مطمئنی میتونی انجامش بدی
تو به من کمک کردی الان نوبت منه به تو کمک کنم
-ولی مجبور نیستی
کار سختی نیست نگران نباش
-میای فیلم ببینیم
باشه
-رفتیم یه فیلم ترسناک کذاشتمو شروع به دیدن کردیم
زیاد ترسناک نبود پس نترسیدیم ساعت دیگه 3شده بود چون دوتا فیلم دیدیم خواستم به ات بگم که بریم بخوابیم
ولی اون زودتر خوابش برده بود براید استایل بغلش کردم بردمش تو اتاقش خودمو واقعاً خسته بودم پس منم رفتم تو اتاقم که بخوابم
(چند مین بعد)
«««ویو ات»»»
از خواب پریدم میخواستم اب بخورم اما پارچ اب نداشت پس محبور شدم برم تو اشپزخونه
وقتی ابو خوردم خواستم برگردم اما یه صدایی میومد یه صدایی مثل گریه از یه اتاقی رفتم تو اتاق کوک اره صدا از اتاق کوک بود داشت تو خواب گریه میکرد تو خودش جمع شده بود رفتم بالا سرش
کوک بلند شو داری کابوس میبینی،کوک
-ات
چیزی نیست کابوس دیدی بیا این ابو بخور بخواب اروم باش
-ات
بله
-میشه پیشم بمونی
اما
-لطفا
رفتیم پیش خوابیدم صورتم تو سینش بود داشتم به صدای قلبش میدادم که به خواب عمیقی فرو رفتم
شرط:10لایک❤️
@کیو میخوای جور کنی
$ات میتونه کمکمون کنه
چی من؟
-نه ات نمیتونه
چیزه میتونم براتون هکش کنم
~نه نمیتونی اون برای همچی محافظ گذاشته منم خودم خیلی سعی کردم ولی نشد
÷تنها راهمون اته
#راست میگه تو هم که به ات اعتماد داری پس میشه
_ات میخوای انجامش بدیش
راحب چی هست؟
@تو میری تو کلاب همیشگی اون نزدیکش میشی سعی میکنی که خودتو بهش بندازی اونم تورو میبره خونش ماهم ادرس خونشو میفهمیم تو رو هم نجات میدین
اوکی انجامش میدم ولی شما دخالتی راحب خروج من از اونجا نمیکنی
÷منظورت چیه
من خودم میدونم چطوری از اون خونه دربیام نمیخواد شما نجاتم بدید
-...اما ات
#جونکوک خودش قبول کرد لطفا اینو دیگه خراب نکن
(پرش زمانی )
«««ویو جونکوک»»»
خیلی وقت بود که اعضا رفته بودن ساعت تقریبا 9 شب نمیدونم چرا ولی نگران فردا بودم فکر اینکه قراره چه اتفاقی برای ات بیفته دیوونم میکرد این چه حس مزخرفیه برای همین رفتم سراغ ات
-ات مطمئنی میتونی انجامش بدی
تو به من کمک کردی الان نوبت منه به تو کمک کنم
-ولی مجبور نیستی
کار سختی نیست نگران نباش
-میای فیلم ببینیم
باشه
-رفتیم یه فیلم ترسناک کذاشتمو شروع به دیدن کردیم
زیاد ترسناک نبود پس نترسیدیم ساعت دیگه 3شده بود چون دوتا فیلم دیدیم خواستم به ات بگم که بریم بخوابیم
ولی اون زودتر خوابش برده بود براید استایل بغلش کردم بردمش تو اتاقش خودمو واقعاً خسته بودم پس منم رفتم تو اتاقم که بخوابم
(چند مین بعد)
«««ویو ات»»»
از خواب پریدم میخواستم اب بخورم اما پارچ اب نداشت پس محبور شدم برم تو اشپزخونه
وقتی ابو خوردم خواستم برگردم اما یه صدایی میومد یه صدایی مثل گریه از یه اتاقی رفتم تو اتاق کوک اره صدا از اتاق کوک بود داشت تو خواب گریه میکرد تو خودش جمع شده بود رفتم بالا سرش
کوک بلند شو داری کابوس میبینی،کوک
-ات
چیزی نیست کابوس دیدی بیا این ابو بخور بخواب اروم باش
-ات
بله
-میشه پیشم بمونی
اما
-لطفا
رفتیم پیش خوابیدم صورتم تو سینش بود داشتم به صدای قلبش میدادم که به خواب عمیقی فرو رفتم
شرط:10لایک❤️
۷.۶k
۲۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.