پارت ۱۲
پارت ۱۲
با لحن آروم و ضعیفی جواب داد :
ـ یکم
ـ میخوای پرستار رو خبر کنم ؟
ـ نه
با اومدن دکتر سوبین آروم از کنار یونجون بلند شد و کنار تخت ایستاد تا دکتر معاینه ش
کنه
ـ درد داری یونجون شی ؟
ـ یکم
ـ کدوم قسمت سرت ؟
با دستش به سمت چپ سرش و شقیقه ش اشاره کرد و آروم جواب داد
ـ اینجا
ـ هوم ، این چند وقت .. احساس سستی توی دست و پاهات میکنی ؟
ـ تقریبا از یه هفته پیش آره
ـ خب این نشون میده بدنت داره به دارو واکنش نشون میده ، اگه بتونیم برای عملت هم
شانس بیاریم دیگه راحت میشی
و این درحالی بود که اونا هنوز حتی یک دهم پول عملش رو هم جور نکرده بودن .. سوبین
میترسید .. نباید اینقدر راحت تمام زندگیش رو از دست میداد ، چیکار باید میکرد ؟..
***
ـ آپا ..
ـ تو دیگه پسر من نیستی سوبین ، اونوقت ازم پول میخوای ؟ اونم پول برای عمل دوستت ؟
همون دوستی که تو رو از ما گرفت ؟
با لحن ملتمسی گفت
ـ آپا اون داره میمیره ، یعنی ..یعنی فقط به خاطر اینکه من اون رو انتخاب کردم حاضر
نیستی کمکش کنی زنده بمونه ؟
با لحن آروم و ضعیفی جواب داد :
ـ یکم
ـ میخوای پرستار رو خبر کنم ؟
ـ نه
با اومدن دکتر سوبین آروم از کنار یونجون بلند شد و کنار تخت ایستاد تا دکتر معاینه ش
کنه
ـ درد داری یونجون شی ؟
ـ یکم
ـ کدوم قسمت سرت ؟
با دستش به سمت چپ سرش و شقیقه ش اشاره کرد و آروم جواب داد
ـ اینجا
ـ هوم ، این چند وقت .. احساس سستی توی دست و پاهات میکنی ؟
ـ تقریبا از یه هفته پیش آره
ـ خب این نشون میده بدنت داره به دارو واکنش نشون میده ، اگه بتونیم برای عملت هم
شانس بیاریم دیگه راحت میشی
و این درحالی بود که اونا هنوز حتی یک دهم پول عملش رو هم جور نکرده بودن .. سوبین
میترسید .. نباید اینقدر راحت تمام زندگیش رو از دست میداد ، چیکار باید میکرد ؟..
***
ـ آپا ..
ـ تو دیگه پسر من نیستی سوبین ، اونوقت ازم پول میخوای ؟ اونم پول برای عمل دوستت ؟
همون دوستی که تو رو از ما گرفت ؟
با لحن ملتمسی گفت
ـ آپا اون داره میمیره ، یعنی ..یعنی فقط به خاطر اینکه من اون رو انتخاب کردم حاضر
نیستی کمکش کنی زنده بمونه ؟
۱.۸k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.