عشق ابدی♥ p23

ویو ات صبح

خواب بیدار شدم دیدم جیمین نیست یعنی کجاس اها حتما رفته شرکت بلند شدم رفتم کارای لازمو کردم رفتم پایین صبحونه بخورم دلم کیک خواست از دیشب داریم کیکو رفتم یه قهوه درست کردم با کیک خوردم تصمیم گرفتم برم خرید واسه بچه شکمم خیلی بزرگ شده رفتم یکی از لباس بارداری هامو پوشیدم(عکسشو گذاشتم) کیفمو برداشتم رفتم سمت ماشین ماشینو روشن کردم رفتم بازار بعد35مین رسیدم پیاده شدم ماشینو قفل کردم رفتم سمت سیسمونی هایی که خیلی کیوت بودن رفتم کلی برای دخترم خرید کردم بعد گفتم که بیارنشون عمارت پولشو حساب نکردم چون امکان داشت سرم کلاه بزارن گفتم وقتی اوردن حساب میکنم از مغازه خارج شدم حالا که بیرونم برم بگردم رفتم کافه ای که یونا اونجا کار میکرد(کرم داری فرزندم؟) رفتم که دیدم بله اونجا کار میکنه اما اون پسره کیه؟
+سلام
@ات؟
+عه یونا تو هنوزم اینجا کار میکنی؟
@بله مشکلیه؟
+نه
@چطور جیمین تو رو با این اندام گاومیشت نگه داشته؟
+عزیزم عشق به اندام یا قیافه نیست کسی که عاشق بشه باید دل فرد رودوست داشته باشه بعدشم من باردارم
@چـ چـ چی؟ بارداری؟
+هوم
@نکنه جیمین ترکت کرده؟
+نه بابا ازدواج کردیم بچه داریم
@(نگاه حرص دار)
علامت اون پسره☆
+خب ایشونو معرفی نمیکنی؟
☆من دوس پس...
@امدی اینجا کوفت کنی نه اینکه آمار منو بگیری عشقم پاشو بریم تو آشپز خونه
+من یه قهوه فرانسه میخوام
بعد چند مین یونا آورد سفارشارو ات خورد رفت پولشو حساب کنه
+خب چقدر میشه؟ (خب گایز من پول اینا رو نمیدونم پس به فارسی مینویسم)
@200تومن
+اها باشه بیا
@من از قصد بهت زیاد میگم بعد تو نمیگی چخبره؟
+خب باشه میگم چخبره؟
@ایششش
+فعلا عزیزم رفت ات
ویو ات تو راه
اخیششش راحت شدممم حرصشو در اوردم گوشیم تو ماشین مونده بود ببینم کسی زنگ نزده گوشیو باز کردم
یا خدااااا58تماس از دست رفته ای جیمین دارم خدایا منو جر میده بهش زنگ زدم بعد دو بوق برداشت
_کجایی تو نمیگی نگران شدم(عصبی، داد)
+خب چیزه ببخشید عشقم (کیوت)
_ایی خدایا چرا وقتی اینطوری میکنی لال میشم خب چرا جواب نمیدادی
+خب گوشی منونده بود تو ماشین رفتم کافه یونا تا حرصشو در ارم گفتم یه نینی داریم
_خدایا اخه تو چیکار داری به مردم(خنده)
+داری طرف اونو میگیری نه(عصبی)
_نه من غلط بکنم خب چی گفت
+هیچی از حسودی ترکید دارم رانندگی میکنم ده دقیقه دیگه تو شرکتم
_باشه عشقم منتظرتم
+بای
قط کرد
بعد10مین ات رسید شرکت جیمین
رفت تو همه سلام کردن
رفت طبقه بالا پیش جیمین
در زدم
_بیا تو
+ای خدایا چه هات
که سرشو از لبتابش بیرون اورد
_عشقم بلند شد امد بغلش کرد
+دلم برات تنگ شده بود
_منم حال دخترکم چطوره؟
+😐
_چیه چرا اونطوری نگا میکنی
ادامه دارد..
حمایت کنید 🥺♥
25لایک
25کامنت