p9
رفتم لباسمو عوض کردم خوابیدم رو تخت که دیدم ته تیشرتشو در اورد اومد رو تخت چشمامو گرفتم
ات: برو لباستو بپووش
ته: من شب بدون لباس میخوابم
ات: دارم میگم لباستو بپووووش
ته ویو
دیدم خجالت کشیده چشماشو گرفته خواستم یکم اذیتش کنم که دستشو از جلو چشمش کنار زدم و روش خیمه زدم
ات: ا... از روم پاشو
ته: نشم چی میشه
ات: اذیتم نکننن
دلم براش سوخت ولش کردم رومو کردم اونور خوابیدم
ات ویو
دستمو که از رو چشمام زد کنار سر تا پاشو نگاه میکردم ولی خدایی خیلی عضله هاش خوب بود
رومو کردم اونور و پتو رو کشیدم رو خودم خوابیدم
صبح وقتی بیدار شدم ته هنوز خواب بود پس رفتم کارای لازمو کردمو دوش گرفتم لباسمو پوشیدم ووهاثو جلو اینه ذستشویی خشک کردم رفتم بیرون دیدم ته داره با کراواتش ور میره اوخی خیلی کیوت شدههه... داشتم همینطور نگاش میکردم که
ات: بزار خودم برات درستش کنم
رفتم سمتش و کراواتشو درست کردم همینجوری بهم زل زده بود میخواستم لرم که دستمو گرفت به خودش چسبوند
ات: چی.... چیزی شده
ته: حا... حاظر شو بعد از صبحونه برای عروسی لباس بخریم
ات: باشه
ته ویو
امروز هر کار میکردم نمیتونستم کراواتمو ببندم که دیدم ات اومد جلوم وایستاد و برام بست یه لبخند بچه گونه زده بود وایی کیوتچه
ات ویو
رفتم لباس بیرونی پوشیدم و موهامو بستم رفتم پایین صبحونمو خوردم بعد رفتم بیرون ته به ماشین تکیه داده بود رفتیم سوار شدیم و حرکت کردیم سمت پاساژ
رسیدیم و رفتیم تو یه مغازه اول برای من لباس خریدیم بعد برای اون لرگشتیم خونه رفتم تو حال نشستم و فیلم گذاشتم
ته: اول برس خونه بعد فیلم بزار
ات: رسیدم
ته: ببین اخه کی زن من شده... چه غلطی کردم این پیشنهادو دادم
ات: تو گفتییب؟
ته: اره
ات: هووف
فیلم گذاشتم بعد یمدت خسته شدم رفتم بالا خوابیدم
(فردا)
امروز عروسیه و الان کار مو تو ارایشگاه تموم شده ته اومد دنبالم وایی چه جیگری شده
ته ویو
ات خیلی خوشگل شده بود واااییی
ات ویو
رفتیم سمت تالار
عاقد: خانم لی ات ایا حاظرزد تا اخر عمر با جناب کیم تهیونگ در خوشی و غمطریک باشید
ات: بله
عاقد: میتونید همو ببوسید
چییی جااان نهه نوموخوااام
که دیدکم ته لباشو چسبوند به لبم اما زود ازم جدا شد
بعد از عروسی رفتیم خونه میخواستم لباسمو در بیارم اما دستم به زیپش نمیرسید
ات: ته میشه کمک کنی دستم به زیپش نمیرسه
ته: باشه
ته ویو
رفتم زیپ لباسشو باز کردم رفت تو اون یکی اتاق لباسشو عوض کرد اومد رو تخت خوابید که رفتم از پشت بغلش کردم
ات ویو
دیدم ته از پشت بغلم کرد
ات: داری... چیکار میکنی
ته: دارم زنمو بغل میکنم مشکلیه؟
ات: اما...
حرفمو تموم نکردم یجورایی از خدام بود همونجوری خوابم برد
ات: برو لباستو بپووش
ته: من شب بدون لباس میخوابم
ات: دارم میگم لباستو بپووووش
ته ویو
دیدم خجالت کشیده چشماشو گرفته خواستم یکم اذیتش کنم که دستشو از جلو چشمش کنار زدم و روش خیمه زدم
ات: ا... از روم پاشو
ته: نشم چی میشه
ات: اذیتم نکننن
دلم براش سوخت ولش کردم رومو کردم اونور خوابیدم
ات ویو
دستمو که از رو چشمام زد کنار سر تا پاشو نگاه میکردم ولی خدایی خیلی عضله هاش خوب بود
رومو کردم اونور و پتو رو کشیدم رو خودم خوابیدم
صبح وقتی بیدار شدم ته هنوز خواب بود پس رفتم کارای لازمو کردمو دوش گرفتم لباسمو پوشیدم ووهاثو جلو اینه ذستشویی خشک کردم رفتم بیرون دیدم ته داره با کراواتش ور میره اوخی خیلی کیوت شدههه... داشتم همینطور نگاش میکردم که
ات: بزار خودم برات درستش کنم
رفتم سمتش و کراواتشو درست کردم همینجوری بهم زل زده بود میخواستم لرم که دستمو گرفت به خودش چسبوند
ات: چی.... چیزی شده
ته: حا... حاظر شو بعد از صبحونه برای عروسی لباس بخریم
ات: باشه
ته ویو
امروز هر کار میکردم نمیتونستم کراواتمو ببندم که دیدم ات اومد جلوم وایستاد و برام بست یه لبخند بچه گونه زده بود وایی کیوتچه
ات ویو
رفتم لباس بیرونی پوشیدم و موهامو بستم رفتم پایین صبحونمو خوردم بعد رفتم بیرون ته به ماشین تکیه داده بود رفتیم سوار شدیم و حرکت کردیم سمت پاساژ
رسیدیم و رفتیم تو یه مغازه اول برای من لباس خریدیم بعد برای اون لرگشتیم خونه رفتم تو حال نشستم و فیلم گذاشتم
ته: اول برس خونه بعد فیلم بزار
ات: رسیدم
ته: ببین اخه کی زن من شده... چه غلطی کردم این پیشنهادو دادم
ات: تو گفتییب؟
ته: اره
ات: هووف
فیلم گذاشتم بعد یمدت خسته شدم رفتم بالا خوابیدم
(فردا)
امروز عروسیه و الان کار مو تو ارایشگاه تموم شده ته اومد دنبالم وایی چه جیگری شده
ته ویو
ات خیلی خوشگل شده بود واااییی
ات ویو
رفتیم سمت تالار
عاقد: خانم لی ات ایا حاظرزد تا اخر عمر با جناب کیم تهیونگ در خوشی و غمطریک باشید
ات: بله
عاقد: میتونید همو ببوسید
چییی جااان نهه نوموخوااام
که دیدکم ته لباشو چسبوند به لبم اما زود ازم جدا شد
بعد از عروسی رفتیم خونه میخواستم لباسمو در بیارم اما دستم به زیپش نمیرسید
ات: ته میشه کمک کنی دستم به زیپش نمیرسه
ته: باشه
ته ویو
رفتم زیپ لباسشو باز کردم رفت تو اون یکی اتاق لباسشو عوض کرد اومد رو تخت خوابید که رفتم از پشت بغلش کردم
ات ویو
دیدم ته از پشت بغلم کرد
ات: داری... چیکار میکنی
ته: دارم زنمو بغل میکنم مشکلیه؟
ات: اما...
حرفمو تموم نکردم یجورایی از خدام بود همونجوری خوابم برد
۳۹.۲k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.