پارت

#پارت194


خودش بود اون اون حامد بود، هیچ کس و هیچ صدایی نمینشنیدم انگار کر شده بودم

آرش جلوم وایستاده بود لباش تکون میخورد ولی من نمیفهمیدم که چی میگه! امروز عروسیش بود؟

وای خدای من نگاهمو دوختم بهش که دست زنشو گرفته بود داشت کمکش میکرد از پله ها بالا بره چقدر خوشحاله!

چرا اینقدر خوشحاله؟ چرا واسه من اینجوری نبود؟ چرا حرف منو باور نکرد

با سیلی که تو گوشم خورد مثله برق گرفته ها به آرش نگاه کردم شونه مو گرفت رو صندلی نشوندم جلوم زانو زد و تو چشمام زل زد نگران پرسید:

چی شده مهسا؟ چرا هر وقت این دو نفر رو مببینی این حال بهت دست میده؟!

بی توجه بهش گفتم: می...شه از اینجا بریم؟!

جدی گفت: نه!

تو چشماش نگاه کردم: اون وقت چرا؟!

پوزخندی زد: باید اینجا بمونی و با واقعیت روبه رو شی!

لب زدم: واقعیتی وجود نداره...

از جاش بلند شد صندلیشو نزدیکم آورد دستامو تو دستای بزرگش گرفت

آرش: میدونم که یه رابطه حساسی بین تو و داماد بوده...

متعجب گفتم: از کجا میدونی؟

نیمچه لبخندی زد: از رفتارت!

سرمو زیر انداخت هیچ حرفی نزدم، فشار خفیفی به دستم داد:
قوی باش!

الان هم مثله دخترای خوب از این حال و هوا در بیا، بریم بهشون تبریک بگیم

با تموم شدن حرفش انقدر سریع سرمو بلند کردم که صدای استخونام بلند شد و آرش تک خنده ایی کرد...

آرش: آروم، گردنت شکست!

اخمی کردم: من همچنین کاری نمیکنم!

جدی گفت: میکنی؟!

جدی تر از اون گفتم: نه!

اخم کم رنگی رو پیشونیش نشست: میکنی،حالا بیین!

بعد از تموم شدن حرفش دستمو کشید،و...
دیدگاه ها (۱)

#پارت195دستمو کشید و دنبال خودش کشید و راه افتادیم سمت جایگا...

#پارت196دیگه نمیتونستم اون فضای مرگبار رو تحمل کنم بغض داشت ...

#پارت193با چشم دنبال آرش گشتم که گوشه ترین قسمت سالن پیداش ک...

#پارت192دوتا ابروشو داد بالا و پوکر نگاهم کرد: نگاه نگاه چه ...

Revenge or love ? Part 5 بعد از اون حرفش یکی با عجله چراعای...

زیبایی عشق

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط